بنده در سال ۱۳۵۳ در شهر مقدس کاظمین متولد شدم . و در سال ۱۳۶۰ به دو دلیل وارد کشور مقدس ایران شدم: هم ایرانی الاصل بودم و این که پدرم و برادرم از مبارزین ضد نظام عراق و نظام بعثبودند، بعد پدر و برادر بنده و چند نفر از فامیلهای ما را گرفتند و اکنون مفقود الاثر هستند . در هفتسالگی وارد شهر مقدس قم شدیم . آن زمان، علاقه شدیدی به حفظ و قرائت قرآن داشتم . یادم هست در سال ۶۰، ۶۱ که به دلیل مسایل جنگی کمتر به مسائل قرآنی میپرداختند، نوار عبدالباسط، را گوش میدادم . میدانید بعد از جنگ و بویژه بعد از این که مقام معظم رهبری رهبر شدند، توجه به مسائل قرآنی بسیار رونق گرفت . من در آن زمان یکی یا دو تا قاری عبدالباسط و منشاوی را میشناختم و بیش تر نه . یک نوار عبدالباسط از سوره مریم داشتیم که اتفاقا نوار آن را به عنوان یک خاطره از اولین نواری که کار کردم نگه داشتم . این را گوش میکردم . اکثر سوره مریم را به وسیله همین نوار حفظ کردم . در سال ۶۲ و در نه سالگی آن وارد حوزه شدم . در حوزه هم خیلی موفق بودم نمراتم ۵\۱۹ به بالا بود . بعد از یک سال و اندی علاقهام به قرآن زیاد شد . لذا به دلیل سن کم از حوزه بیرون آمدم . البته، در همین حوزه و سال ۶۲ و ۶۳ برای من مقداری ایجاد انگیزه هم شد . گفتند در تعطیلات تابستان به جای این که مثلا بیکار شوید، بروید سوره طه و سوره انسان را حفظ کنید . در تمام حوزه فقط بنده و یکی از دوستان بودم که آن دو سوره را حفظ کردیم بعد سوره از طه، سوره مریم و سوره یس را بدون استاد حفظ کردم . البته خواهرم بیشتر با من کار میکرد . «سال ۶۵، که دوازده سالم بود، با یکی از استادان حفظ، حاج آقای بهبهانی که مهندس کشاورزی هستند، ایشان آن موقع تقریبا ۳۵ سالهشان بود یک جلسهای حفظ داشتند . شاید بتوان گفت: برای اولین بار در شهر مقدس قم یک جلسه خوب حفظ قرآن را ایشان شروع کردند . ما هم با تشویق خواهرم و مادر و برادرم رفتیم خدمت استاد بهبهانی . هفتهای سه شب در جلسات قرآن ایشان شرکت میکردم . جلسه ایشان خیلی موفق بود . البته جلسه را با ۳۰، ۳۵ نفر شروع کردند، ولی میدانید در حفظ اکثر بچهها ادامه نمیدهند، اینهایی که ماندند پنج نفر ماندیم، ولی همه ما از حافظان قرآن شدیم . ما تقریبا دو سال و نیم به جلسه آقای بهبهانی میرفتیم تا سال ۶۸ . به لطف خدا سال ۶۸ حافظ کل قرآن شدم .
ما روزی یک صفحه قرآن حفظ میکردیم . روی مسئله قرائت زیاد تکیه میکردیم . میدانید الآن اکثر حافظان یا قاری میشوند یا حافظ . من علاوه بر این که، حفظ کار میکردیم به قرائت هم شدیدا علاقه داشتم . یعنی بنده قرائت هم کار میکردم . یادم هست مسابقات که میرفتم، ده جزء شرکت میکردم . مخصوصا قرائت . در هر مسابقه هم اول میشدم . هم به عنوان قاری نوجوان و هم حافظ قرآن جایزه میگرفتم . علاقه شدید داشتم . به نظر من اگر کسی سعی کند هم قرائت، هم حفظ کار کند موفقیتش بیش تر میشود . در مجموع، با برنامه ریزی درست استاد ۳۰ تا ۳۲ ماه کل قرآن را حفظ کردم . علاوه بر حفظ، بر حفظ شماره آیات هم آقای بهبهانی خیلی تاکید میکردند . از دیگر رمزهای موفقیت ما دوره کردن آیات حفظ شده بود و در هر جلسه دو سه جزء را میپرسیدند . من همیشه برای خواهرم، برای برادرم، ده جزء که حفظ بودم . دو سه روز یکبار میخواندم . حداقل سه روز بیش تر فرصت نمیشد . جمعهها هم مینشستیم دوره کردن آیات حفظ شده . یادم هست منزل استاد ابواحسان مینشستیم از نه یا ده صبح ده شب، یعنی دوازده، سیزده ساعت . وسطش فقط ناهار میخوردیم و نماز میخواندیم . همهاش تمرین میکردیم . بعضی وقت ها هم بیش تر تلاوت میکردیم . یکی از رمزهای موفقیت ما استفاده از نوارهای ترتیل و حفظ قرآن بود که در سایر کشورها این امر کمتر وجود دارد . لذا اگر از نوار استفاده شود، هم از لحاظ صوت و لحن و تجوید و هم کیفیتحفظ کرده بالا میرود . من از نوار ترتیل استاد منشاوی استفاده میکردم . روزی دو سه جزء میخواندم . اول خود نوار را گوش میکردم، زمزمه میکردم، دقت میکردم، بعد تمام دو سه جزء برای خواهرم یا برادرم از بر تحویل میدادم .
مقداری فراتر از این برویم . چیزی که بعضی از حافظان قرآن را نگران میکند حالا چه کسانی که چند جزئی حفظ هستند و یا کسانی حافظ کل قرآن، میگویند بعضی وقتها مشغول شدن به حفظ، موجب سهل انگاری در تامل در خود معانی قرآن میشود باید بین حافظ قرآن و قاری قرآن تفاوت قایل شد، معمولا قاریان کاری به محتوا و معانی ندارند . و این کار درستی نیست . علاوه بر قرائت و حفظ باید به معانی هم توجه کرد . اگر ما ندانیم که قرآن چه میگوید، اصلا هیچ معنایی در ذهن نباشد، هر چند این امر ممکن استبعید باشد چهطوری میخواهیم عمل کنیم، و لذا وقتی کسی قرآن را حفظ میکند، مثلا اگر بخواهد غیبت کند، آیه غیبتبه ذهنش میآید، بخواهد دروغ بگوید آیه دروغ به ذهنش میآید . در مورد گوش کردن به حرف پدر و مادر، مثلا آیه عقوق والدین به ذهنش میآید . بنابراین، چنین فردی معمولا گناهش کم تر از افراد معمولی خواهد بود . علاوه بر توفیقات الهی، صد در صد خداوند به چنین اشخاص توفیق بیش تر میدهد تا افرادی که با قرآن زیاد ارتباط ندارند . ولی نکتهای که هست، این است که حافظان و قراء باید به حداقل ترجمه اکتفاء نکنیم که میگوییم: الله یعنی خدا، یا رحمان یعنی بخشنده و مهربان . این کافی نیست . خلاصه این که این دلیل نمیشود و اعتراض موجه نیست ; چون که حفظ بدون تفسیر هم فضیلت داره و برکت دارد . قرائتبدون تفسیر هم خیلی فضیلت دارد . ولی با دقت و تامل . چون اگر بخواهیم عامل به قرآن باشیم، نباید به صرف حفظ اکتفا کنیم . البته، مراحل اول، انس با قرآن است . مرحله دوم، آشنا شدن با الفاظ و تجوید و روخوانی و روان خوانی و مرحله سوم، قرائت . مرحله چهارم حفظ مرحله پنجم، ترجمه و تفسیر و مرحله ششم، عمل به قرآن .
ملاقات رهبری
اولین بار در سال ۶۸ که روزهای آخر عمر امام بود، ما خدمت آقا رسیدیم . یکی از برکاتی که از قرآن دیدیم در سال ۶۸ و در اولین مسابقات بینالمللی قرآن بود . در آن مسابقه در ده جزء من دوم شدم . چهارده سال من داشتم . در دوازده فروردین ماه، یعنی دو ماه قبل از رحلتحضرت امام، ما به دلیل یکی از موفقیتهایی که در آن مسابقات داشتیم، خدمت امام رسیدیم . رفتیم منزل امام . امام آخر عمرشان بود . امام که وارد سالن حسینیه شدند، قرار نبود صحبتبکنند . چون دیگر حالشان خیلی مساعد نبود . ولی همین که آمدند بسیاری از افراد حتی حافظان قرآن که از کشورهای مختلف اسلامی آمده بودند، همه گریه کردند، افرادی که خیلی هم متعصب بودند، وقتی آمدیم بیرون از حسینیه، گفتیم: امام را چطور دیدید؟ گفتند: به محض این که امام وارد سالن حسینیه شد یک نور عجیب و یک عظمتی دیدیم . این یکی از خاطراتی که ما از قرآن داریم . بعد هم رفتیم مسابقات . آقای خامنهای رئیس جمهور آن موقع بودند . ما از دست آقا جایزه گرفتیم . آقا هم خیلی خوشش آمد . آخرین دیدار هم فکر کنم در سال ۷۸ بود که باز هم در مسابقات بینالمللی در رشته حفظ کل اول شدم، پیش آقا من تلاوت هم داشتم، بعد از قرائتبدون این که اجازه بگیرم مستقیم رفتم پیش آقا . خلاصه خیلی احترام گذاشتند . آن دیدار هم به یاد ماندنی است . خداوند در قرآن کریم میفرماید: از رحمتخداوند نا امید نشوید و از رحمتخدا کسی مایوس نمیشود مگر قوم کافرین . علاوه بر این همین که آدم به خودش تلقین کند که من نمیتوانم، من ضعیف هستم و استعداد ندارم; معلوم است که ضعیف میشود . در هر مسابقهای که آدم شرکت میکند، اگر معتقد باشد که تمام شد، میافتم و این دفعه خراب میکنم، مطمئن باشید قطعا و نود و نه درصد خراب میکند و شکست میخورد . تلقین اعم از مثبتیا منفی، بسیار اثر دارد و ما نباید به خودمان تلقین منفی کنیم .
صبر در زندگی بسیار مهم است . حدیث هم داریم که در زندگی صبر داشته باشید . بویژه افرادی که قرآن را با مشقت زیاد حفظ میکنند، ارزش و اعتیارشان خیلی بیش تر است از افرادی که راحتحفظ کنند، البته مساله صبر شامل تمام زمینههای زندگی میشود . از جمله بارز صبر، استاد بهبهانی بودند که با صبر و استقامت در چهل سالگی حافظ کل قرآن شدند . معمولا این برای افراد سخت است . این است که اگر آدم اراده کند و وقت هم بگذارد و صبر پیشه کند و هیچ وقت هم خسته نشود، قطعا موفق خواهد شد .
و مسئلهای که خیلی مهم است این که باید همیشه از کم شروع کرد . افرادی که موفق نشدند و در حال عقبنشینی هستند، به این دلیل است که اینها به کم قانع نشدند . در مساله حفظ هم دقیقا همین مساله مطرح است . افرادی که به کم قانع هستند روزی یک صفحه حفظ میکنند، بسیار موفقتر از سایر افرادی هستند که روزی در صفحه حفظ میکنند . افرادی که روزی یک صفحه حفظ کردهاند، واقعا حافظ هستند و مسلطاند و همیشه، قرآن در ذهنشان است . ولی حافظان یک ساله، زود یادشان میرود . برای این که کمیت را زیاد کردهاند و کیفیت کارشان پایین آمده است در همه کارهای در زندگی هم همین طور است . مسابقات
در سطح استان تهران در مسابقات زیادی شرکت کردم اول شدم . و همچنین در مسابقات مهم که در سطح کشور است، مسابقات بسیج، مسابقات بهزیستی دو بار اول شدم . در مسابقات مطلع الفجر سازمان تبلیغات هم اول شدم، دو سه ماه پیش، در مسابقات ثامن الائمه کشوری در شهر اصفهان هم اول شدم . در مسابقات اوقاف که مسابقات بینالمللی در سال ۶۸ بود در ده جز دوم شدم، سال ۷۱ باز هم مسابقات بینالمللی اول شدم حفظ کل در بین چهل کشور، سال ۷۶ در مسابقات بینالمللی عربستان حفظ کل با تفسیر، رشته حفظ اول شدم و در تفسیر بین شصت کشور جهان دوم شدم . در سال ۱۳۷۸ در سالن کنفرانس اسلامی در تهران در میان سی و شش کشور در رشته حفظ کل اول شدم .
مسابقات کشوری سال ۷۱ مقام اول،
مسابقات کشوری سازمان تبلیغات اسلامی سال ۷۲ مقام اول،
مسابقات کشوری سازمان بهزیستی سال ۷۳ مقام اول،
مسابقات کشوری اداره کل اوقاف و امور خیریه سال ۷۸ مقام اول،
مسابقات کشوری در اصفهان سالهای ۸۰ و۸۱ مقام اول،
مسابقات بینالمللی سال ۶۸ در تهران مقام دوم،
مسابقات بینالمللی سال ۷۱ در تهران مقام اول،
مسابقات بینالمللی سال ۷۶ در مکّه مکرّمه مقام اول،
مسابقات بینالمللی سال ۷۸ در تهران مقام اول،
توجه به ائمه معصومین علیهم السلام
الگوهای ما، فقط ائمه معصومین (ع) و حضرت زهرا (س) است . ولی خصوصا من عرض میکنم، بدون تعارف که حضرت امام مهدی (عج) الگو و اسوه زندگی من میباشد . در جزئیات زندگی مثلا بگویید در رشته قرائت، میتونم بگویم که استاد عبدالباسط و استاد منشاوی، الگوی من هستند . ولی اینها الگو در رفتار و اخلاق و زندگی که نیستند . الگو در حفظ قرآن هستند . الگوی واقعی زندگی ائمه (ع) هستند . انس با قرآن
من هرگز نمیتوانم قرآن را معرفی کنم، ولی میتوانم قرآن را با خود قرآن معرفی کنم . میفرماید: هیچ وقتباطل وارد قرآن نمیشود . در سوره مبارکه نحل میفرماید: «تبیان لکل شیء» اینهایی که میگویند دنیا پیشرفت کرده است، قرآن متعلق به قدیم است . اصلا این حرفها امکان ندارد، چون قرآن همه چیز را در نظر گرفته و بیان کرده است، یا میفرماید خدا هم حکیم است هم حمید . لذا هیچ وقت کهنگی در قرآن راه ندارد و همیشه تازه و بکر است . و هیچ نقصی ندارد . خداوند میفرماید: ما قرآن را آسان کردیم، آماده کردیم برای ذکرهای یادآوری، برای تذکر برای عبرت گرفتن برای استفاده کردن، آیا کسی هست که از قرآن متذکر شود و بهرهمند شود؟ میفرماید: قرآن به بهترین راهها، راههای مستقیم استوار هدایت میکند . اعم از راههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، عملی . حدیثی از حضرت پیامبر (ص) که به تواتر هم رسیده است، میفرماید: یعنی قرآن و اهل بیت (ع) کسانی که این دو امانت ارزشمند و بزرگ و با عظمت را داشته باشید و با آنان ارتباط برقرار کنید، هیچ وقت و هرگز گمراه نخواهید شد .
قرآن میفرماید: برای خواندن قران، خداوند هیچ محدودیتی قائل نشده است . هر چقدر میتوانید، قرآن بخوانید . قرآن برای همه نازل شده، نه برای حافظان یا افراد خاص . منتها فرقش این است که بنده مثلا روزی شاید هفت، هشتساعتبا خدا ارتباط دارم و برای درس دادن و درس خواندن و این چیزها قرآن میخوانم . ولی یک نفر که کارش چیز دیگر است، مثلا مهندس هستیا دکتر هست، باز هم وظیفه دارد و میآید پنجاه آیه قرآن میخواند . لذا خواندن قرآن وظیفه همه است . چون که قرآن برای همه مردم نازل شده است . یک آیه میفرماید: قرآن الفجر ان قرآن الفجر لکان مشهودا، البته، اینجا دو تفسیر دارد . یکی گفتهاند، قرآن فجر یعنی نماز صبح، ولی ظاهر آیه همین قرآن است . قرآن فجر یعنی از اذان صبح تا طلوع آفتاب قرآن بخوانید . لذا بنده توصیه میکنم به بچهها و عزیزانی که دوست دارند حافظ شوند، سعی کنند شب آمده کنند محفوظات یک صفحه خود را، و ترجمهاش را بخوانند . و یک ترجمه را آماده کنند، نوارش را هم قبل از خواب گوش بدهند، که خیلی اثر دارد . ولی اصل کار حفظ برای صبح است . میخواهند حفظ کنند، صبح حفظ کنند . صبحها ذهن آدمی آمادگی بیشتری برای حفظ دارد .
البته مسئله دوره فرق نمیکند . آدم سعی کند روز را تقسیم کند . بعد از نماز صبح برای کسانی که میخواهند سه جزء بخوانند، بعد از نماز صبح یک جزء، ظهر نیم جزء، بعد از عصر نیم جزء، مغرب نیم جزء و عشاء هم نیم جزء بخوانند و مرور کنند .
اثرآیات قرآن
بستگی دارد . بعضی وقتها خیلی حال دارم و از لحاظ روحی آمادگی دارم، هر آیهای که میخوانم برای من اثر دارد . ولی اگر آمادگی روحی نداشته باشم کم میشود . ولی آیاتی که برای من خیلی اثر دارند، یکی آیات سوره مبارکه نور آیات ۳۵ الی ۳۸ است: «الله نور السموات والارض . . .» یکی هم سوره رحمن که خیلی قشنگ و از آن خوشم میآید . یکی هم آیات سوره آخر زمر و به ویژه سوره مبارکه انسان، سوره مبارکه دهر، با توجه به این که شان نزول آن در مورد حضرت علی و زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) میباشد . یک روز مسکین میآید ک، یک روز فقیر و یک روز هم یتیم . هر چه دارند به آنان تقدیم میکنند . یک روز هم اسیر میآید، آیات هم نازل میشود . این آیات بسیار تاثیر دارد . وقتی این آیات را میخوانم، یاد آن جریانانت و آن روزها میافتم . در تمام سورههای قرآن کریم، وقتی صحبت از بهشتشده از حورالعین هم صحبتشده است . ولی در سوره مبارکه انسان اصلا صحبت از حورالعین نشده است . یکی از امامان سؤال کردند و گفتند چرا از حورالعین صحبت نشده است؟ فرمود: این سوره برای حضرت زهرا (س) نازل شده است، لذا به احترم حضرت فاطمه (س)، صحبت از حورالعین نشده است . فصاحت و بلاغت قرآن
تمام قرآن بلاغت و فصاحت دارد . چیزی نقص ندارد که بگویم آنجا کاملتر است . هر چند بعضی نقاط قرآن خیلی از بعضی جهان پر رنگ شده است . بلاغت قرآن، همه جا هر جایی که فکر کنید بلاغت دارد . ولی بعضی سورهها من خوشم میآید به خاطر این که قرائتش قشنگ است ; چون برای ما بیشتر مسئله قرائت آخر آیات خیلی قشنگ است . یکی سوره مبارکه مریم، برای قرائتخیلی قشنگ است . قراء زیاد میخوانند . یکی سوره مبارکه شمس، سوره فارق، سوره بزرگ قشنگتر از همه سوره مریم و سوره انسان سوره نبا، یکی هم آیه آخر سوره زمر .