سيماى زنِ فرمانروا، در قرآن
سيماى زنِ فرمانروا، در قرآن
اين حديث با زن فرمانروايى كه خداوند
در قرآن ترسيم ميكند، منافات دارد. اين زن ملكه سبا است. اگر به راستى اسلام نقش
زن را محدود ميكند و او را براى رهبرى مناسب نميداند، پس چگونه است كه خداوند در
قرآن، به معرفى زنى ميپردازد كه فرمانروايى سرزمينى را به عهده دارد و طاير
انديشهاش در مديريت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟ ملكه سبا
ميگويد: سليمان نامه بزرگوارانهاى به اين مضمون براى من فرستاده است:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ أَن لا تَعْلوا عليّ و اتونى مسلمين قالت يا
أيها الملأ افتونى فى امرى ما كنت قاطعة امرا حتى تشهدون» (نمل/ 32)
«به نام خداوند بخشنده مهربان، بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد. [ملكه
سبا[ گفت: اى سران [كشور] در كارم به من نظر دهيد كه بيحضور شما [تا كنون] كاري
را انجام ندادهام».
چنانكه ميبينيم اين زن، فرمانرواست، اما هرگز استبداد رأى ندارد. هنگامى كه نامه
سليمان رسيد، بزرگان مملكت خود را گِرد آورد و نامه را كه تهديدى براى آنان شمرده
ميشد، براى همه خواند. و به آنها گفت: پيشنهادات خود را ابراز كنيد، من مستبد
نيستم، و نميخواهم ايده خود را به شما بقبولانم، هر چند من فرمانرواى شما هستم،
اما در چنين مواردى كه سرنوشت مردم را رقم ميزند، بايد با انديشمندان مشورت شود
تا رأيى مناسب ابراز گردد.
مردان در پاسخ او چه گفتند؟
«قالُوا نَحْنُ اُولوا قوة وَ اُولوا باس شديد و الْاَمْر اِلَيْكِ فَانْظُرى ماذا
تَأمُرينَ» (نمل/ 33)
«گفتند: ما سخت نيرومند و دلاوريم، و[لى [اختيار كار با توست، بنگر چه دستور
ميدهي؟»
آنان نيروى بدنى خود را به او عرضه كردند، اما او نيازمند قدرت بدنى آنها نبود،
بلكه در پى بهرهمندى از نيروى فكر و انديشه آنان بود.
با اين وجود، هنگامى كه سران قوم او را تنها گذاردند و او در اضطراب و پريشانى نظر
دادن فرو رفت، غرق در انديشه شد و پس از مدتى گفت:
«اِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً اَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أعِزَّةَ
اَهْلِها اَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلوُن. وَ اِنّى مُرْسِلَةٌ اِلَيْهِمْ
بِهَديَّةٍ فَناظِرَةُ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ». (نمل/ 34 و 35)
«پادشاهان چون به شهرى درآيند، آن را تباه و عزيزانش را خوار ميگردانند، و
اينگونه ميكنند. و [اينك] من ارمغانى به سويشان ميفرستم و مينگرم كه فرستادگان
[من] با چه چيز بازميگردند.»
چنان كه ميبينيم، ملكه سبا به خوبى با شرايط آشناست. او اينك در پى آن است كه
دريابد آيا سليمان(ع) پيامبر است و يا يكى از پادشاهان ميباشد؟
با توجه به شرايط موجود و دگرگونى زمان، مسأله رهبرى زن، شكل جديدى به خود گرفته
است.
اگر پادشاه باشد، شيوه برخورد مناسب با خود را ميطلبد و اگر پيامبر باشد، بايد از
زاويه ديگرى به شرايط نگريست. ملكه سبا با چنين بينشى براى حضرت سليمان(ع) هديه
فرستاد. سليمان نيز در پى فرجام اين ماجرا بود. هنگامى كه هديه به سليمان(ع) رسيد
و پس از مدتى ملكه سبا به ويژگيهاى سليمان پى برد و در فضاى حكومت سليمان مدتي
ماند، بيآنكه چون زنى متعصب كه با چنگ و دندان از ميراث پادشاهى خود دفاع ميكند،
به جنگ با سليمان برخيزد، حقيقت را دريافت و با تمام وجود گفت:
«... اسلمت مع سليمان للّه رب العالمين» (نمل/ 44)
«... و [اينك] با سليمان در برابر خدا ـ پروردگار جهانيان ـ تسليم شدم.»
مقصود قرآن از ترسيم چنين تصويرى چيست؟
اين داستان، حكايت از حكم شرعى ندارد، اما در دل خود، مفهومى پسنديده را ميپرورد.
و آن اينكه زن نيز ميتواند به موازات مرد، پيش رود و بهگونهاى طبيعى رهبري
امّتى را به دست گيرد.
اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود ميكند و او را براى رهبرى مناسب نميداند، پس
چگونه است كه خداوند در قرآن، به معرفى زنى ميپردازد كه فرمانروايى سرزمينى را به
عهده دارد و طاير انديشهاش در مديريت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر
است؟
البته در اين مجال، ما نميتوانيم حكم قطعى اين مسأله را بيان كنيم، بلكه اين
مسأله نيازمند تحقيق گستردهترى است و مهارت زيادى ميطلبد. در طول تاريخ اسلام،
اگر چه نميتوان چنين نمونههايى يافت، اما در حقيقت چهره اصلى زن اينگونه است.
آنچه گفته شد، در مسأله رهبرى زن بود. اما در ساير مناصب، زن ميتواند در رأس
بسيارى از مسؤوليتها قرار گيرد بويژه هنگامى كه دريافتيم شرايط زمان حاضر و در
نتيجه حكم، با گذشته بسيار متفاوت شده است.
در گذشته نيز همانند برخى نمونهها در عصر حاضر، مسؤولان در امور با كسى مشورت
نميكردند. اما امروزه مسؤولان، تنها با شور و مشورت ديگران تصميم ميگيرند و
دستورات خود را عملى ميكنند، اما در قبول و يا رد نظرات ديگران آزادند.
بنابراين اگر بخواهيم به بررسى مسائل حكومت در عصر حاضر بپردازيم، نبايد شيوه
حكومت فرمانروايان گذشته را در ذهن خود، ترسيم كنيم، چرا كه در گذشته تنها يك فرد،
تصميم ميگرفت، اما امروز تصميمات يك مدير در برابر تصميمات گروه، رنگ ميبازد. در
بررسى مديريت زن نيز
ما بر اين عقيدهايم كه زن نيز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه سياسى اسلامي
است. اما برخى از جزئيات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، كه عكس اين امر نيز صادق است.
بايد اين مسأله را مورد توجه قرار داد كه فرمان زن ضميمه آراء و جمع ميشود، نه
اينكه زن در مسائل اختيار كامل و استبداد رأى داشته باشد. حال با توجه به اين فرض
آيا دين مبين اسلام با مديريت زن در شرايط موجود، مخالف است. بنابراين نميتوان
حديث پيامبر(ص) را ـ بر فرض صحّت سند ـ بدون بررسى «مسأله رهبرى زن» بهگونهاى كه
پيامبر(ص) در نظر داشته است، به عنوان حكمى قطعى پذيرفت. اما با توجه به شرايط
موجود و دگرگونى زمان، مسأله رهبرى زن، شكل جديدى به خود گرفته است.
از اينرو ما بر اين عقيدهايم كه زن نيز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه
سياسى اسلامى است. اما برخى از جزئيات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، كه عكس اين امر
نيز صادق است.