نقش زن در خانواده از ديدگاه قرآن
نقش زن در خانواده از ديدگاه قرآن
هادى حسين خانى
حفظ آرامش در خانواده
ايجاد سکون و آرامش همسران در کنار يکديگر، يکى
از اهداف مهم ازدواج برشمرده شده است. وجود صفا، يک رنگى و صميميت
در خانواده، علامت توفيق ازدواج در رسيدن به اصليترين
هدف بوده و نشانه آن است که زن و مرد هر دو به وظايف خود در برابر همسر، عمل
ميکنند. در اين ميان، با توجه به وجود عواطف بسيار قوى
در زنان، نقش آنان در تأمين بهداشت روانى خانواده چشم گيرتر
است. زن ميتواند روحيه خسته و نااميد همسرش را در برابر مشکلات
تغيير دهد و يا دست کم، سنگ صبور ناراحتيها و آلام او
باشد.1 هم چنان که ميتواند در تضعيف روحيه همسرش نقش مؤثرى
داشته باشد و حداقل او را از خود رنجانده و آزرده خاطر ساخته و موجبات تزلزل نظام
خانواده را فراهم کند.
هنگامى که پارسايى و خلوص ايوب پيامبر (عليهالسلام)
بر شيطان، گران آمد، از خداوند درخواست کرد که به او اجازه دهد ايوب
را بيازمايد. خداوند اجازه داد و از سه سو باران بلا بر سر ايوب
باريد. نخست مال، سپس خانواده و در آخر، تنش در معرض بلا افتاد. ابليس
هم چنان در ادامه آزار دادن ايوب، اين بار به کمک عفريتهاى
تحت فرمانش، کوشيد تعداد بسيار کم وفاداران به ايوب را نيز
وسوسه کند تا دست از پشتيبانى او بردارند. همسر ايوب نيز
که در همه اين صحنهها همراه و پشتيبان او بود، در برابر اين
وسوسه شيطان که گفت: «اگر خدا ايوب را دوست ميداشت، او را به اين
مصايب مبتلا نميساخت»، نتوانست مقاومت کند و به جاى دلدارى
دادن به همسر، القائات ابليس را به او منتقل کرد. ايوب که از اين
سخنان ملال آور و پذيرش وسوسههاى شيطان، بيش از آن بلاها
ناراحت شده بود، قسم ياد کرد که اگر خداوند او را شفا داد، همسرش را با
ضرباتى تأديب نمايد.2 خداوند متعال ايوب را شفا داد و او
را به وفا به عهدى که با خدا بسته بود فرا خواند، ولى به پاس حمايتهاى
بى دريغ اين زن فداکار از همسرش، دستور داد تا ايوب به جاى
ضربات متعدد تازيانه، دستهاى چوب ترکه در دست بگيرد و تنها يک
بار به همسرش بزند.3 در واقع، قرآن کريم با تأييد اين
عهد، ناخشنودى خود را از ترک پشتيبانى مقطعى آن زن از
همسرش (که تحت تأثير القائات شيطانى بود) اعلام کرد و با تخفيف
بسيار زيادى که براى مجازات او قائل شد، رضايت خود
را از پشتيبانى او از همسرش در مراحل مختلف ابراز نمود.
نمونه ديگرى از آزردن همسر و برخورد قرآن با اين شيوه
رفتارى را در اولين آيه سوره تحريم مشاهده ميکنيم:
«يا أيّها النَّبيُ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللّهُ
لَکَ تَبتَغِى مَرضاتِ أَزواجِکَ... »
اى پيامبر! چرا در طلب خشنودى (بعضى از) همسرانت
چيزى را که خداوند بر تو حلال گردانده است، تحريم ميکني؟
جمله «آيا خشنودى همسرانت را ميخواهي»، بر اين
اشاره دارد که آن چه آن حضرت برخود حرام کرده، عملى حلال بوده4 و بعضى
از همسرانش از آن عمل ناراضى بودند و آن قدر آن حضرت را در مضيقه قرار
دادند و اذيت کردند تا ناگزير شد سوگند بخورد که ديگر آن عمل را
انجام ندهد.5 خداوند ضمن دلسوزى براى پيامبر(صلياللهعليهوآله)
که چرا حلالى را بر خود حرام کرده است و آن در حقيقت در اثر عتاب و
سرزنش زنانى بوده که آن بزرگوار را آزردهاند، پيامبر را به شکستن اين
سوگند فرا ميخواند و اعلام ميدارد که حسد ورزى نکوهيده
گروهى از زنان، نبايد مانع برخوردارى آن حضرت از حلال الهى
گردد: «قَد فَرَضَ اللّهُ لَکُم تَحِلَّةَ أَيمانِکُم» (تحريم/2)
به راستى که خداوند شکستن سوگندهايتان را (با دادن کفاره) بر
شما روا داشته است.
نکته جالب توجه در داستان قَسَم ايوب (عليهالسلام) و سوگند
رسول خدا(صلياللهعليهوآله) آن است که در مورد ايوب، خداوند
به دليل آن که همسرش تحت تأثير وسوسه شيطان واقع شد، سوگند او
را تأييد نمود، ولى همسرش را مستحق تخفيف مجازات دانست و
در داستان رسول اکرم (صلياللهعليهوآله) که آن حضرت براى
خشنودى برخى از همسرانش و رهايى از آزار آنان چيزى
را بر خود حرام کرده بود، آن جناب را به شکستن قسم و پيروى نکردن از
خواسته نفسانى آنان فرا خوانده است.
از مقايسه اين دو حکم مختلف، مبنى بر عمل به عهد در
داستان ايوب و شکستن آن در داستان پيامبر، مشخص ميشود که
مهمترين اصل در محيط خانواده، احترام به همسر و پرهيز از
ارتکاب اعمالى است که آزردگى خاطر و ناراحتى او را به دنبال
دارد. از اين رو، ايوب بايد به سوگندى که درباره مجازات
سخن همسرش خورده وفا نموده و حتى آن را به شکلى بسيار خفيف
به مرحله اجرا درآورد، ولى پيامبر، لازم نيست به سوگندى
که در پى آزار و اذيت زنانش ياد کرده، وفادار بماند و امر مباحى
را بر خود حرام گرداند.
هم چنان که در آغاز اين بحث گفته شد، زن با جلب اعتماد همسرش ميتواند
محرم اسرار او گردد و در اين صورت، حتى اگر نتواند در حل مشکلات او را
يارى کند، ميتواند سنگ صبور همسرش باشد و با شنيدن درد
دل او و پوشيده داشتن رازهايش، مرهمى بر غم او نهد. همان گونه
که اگر رازدار اسرار شوهرش نباشد، ضمن تشديد دلسردى و افسردگى وي،
تزلزل نظام خانواده را نيز موجب ميشود.
آن جا که رسول خدا(صلياللهعليهوآله) رازى را با يکى
از همسرانش در ميان نهاد و او آن راز را براى يکى ديگر
از زنان افشا کرد، خداوند متعال، ضمن برخورد شديد با آنان، خاطر نشان ساخت
که اگر به اين توطئه ادامه دهند و با فاش کردن اسرار آن بزرگوار در پى
ضربه زدن به شخصيت او برآيند، آن حضرت آنان را طلاق ميدهد و
همسرانى اختيار خواهد کرد که غمخوار و رازدار رسول خدا (صلياللهعليهوآله)
باشند. قرآن کريم عمل زشت افشاى اسرار رسول خدا را تا آن جا ناپسند
دانست که در پايان همين سوره با اشاره به داستان خيانت6 همسران
نوح و لوط به اين بندگان شايسته الهي، رفتار ناپسند همسران پيامبر
را با خيانت آن زنان مقايسه کرد و با تعريض به آنان فهماند که
ارتباط با رسول خدا مانع عذاب خدا نخواهد شد.
«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ
امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحتَ عَبدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحينَ
فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللّهِ شَيئاً وَ قِيلَ
ادْخُلا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ»(تحريم/ 10)
خداوند درباره کافران مثلى ميزند و آن همسر نوح است و همسر
لوط که در حباله دو بنده از بندگان شايسته ما بودند، سپس به ايشان خيانت
کردند و آن دو (پيامبر) در برابر امر (و عذاب) الهى چيزى
را از آنان باز نداشتند و [به آن دو زن] گفته شود: همراه ساير وارد شوندگان وارد
جهنم شويد.
خانه دارى
نقش زن در اداره امور منزل از اهميت خاصى برخوردار است و اگر
چه از نظر حقوقى تکليفى در اين زمينه متوجه زن نيست،7
ولى فضاى عشق و صفا و محبت خانواده اقتضا ميکند که زنان همدوش
مردان براى ايجاد رفاه و آسايش خانواده تلاش کنند و با حسن سليقه
که برخاسته از روحيه مهربان و هنرمند آنان است، کانونى آراسته براى
پرورش نسل آينده فراهم کنند.8
در الگويى که قرآن کريم براى خانه دارى
بانوان ارائه ميدهد، به طور مشخص بر نحوه پذيرايى آنان
از ميهمان تأکيد ميکند و با بيان داستان ورود فرشتگان به
منزل ابراهيم(عليهالسلام)، نمونههاى روشنى از جلوههاى
رفتارى يک زن خانهدار به نمايش درميآيد. در سوره
هود در مورد اين داستان چنين آمده است:
«وَ لَقَد جاءَت رُسُلُنا إبراهِيمَ بِالبُشرى قالُوا سَلاماً
قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَن جاءَ بعِجلٍ حَنيذٍ فَلَمّا رَءَا أَيدِيَهم
لا تَصِلُ إلَيهِ نَکِرَهُم وَ أَوجَسَ مِنهُم خِيفَةً قالُوا لا
تَخَف إنّا أُرسِلنَا إلى قَومِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت
فَبَشَّرناها بِإِسحاقَ وَ مِن وَراءِ إسحاقَ يَعقُوبَ» (هود/ 69-71)
و فرشتگان ما براى ابراهيم بشارت آورند، گفتند: سلام. گفت:
سلام و چيزى نگذشت که ابراهيم براى آنان گوسالهاى
بريان شده آورد. و چون ديد که دستانشان به سوى آن دراز نميشود،
به آنان احساس بيگانگى کرد و از آنان ترسى در دل يافت.
گفتند: مترس ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم. و همسر او ايستاده
بود و (از بشارت الهي) خنديد، آن گاه او را به (بارگرفتن و زادن)
اسحاق و پس از اسحاق، به يعقوب بشارت داديم.
در سوره ذاريات نيز همين مضمون وارد شده که به خاطر
تفاوت تعابير بخش اول آيات به آن اشاره ميشود: «هَلْ أتيکَ
حَديثُ ضَيفِ إبراهِيمَ المُکرَمينَ إذْ دَخَلُوا عَلَيهِ
فَقالُوا سَلاماً قالَ سلامٌ قَومٌ مُنکِرُونَ فَراغَ إلى أَهلِهِ فَجاءَ
بِعِجلٍ سَمينٍ» (ذاريات/ 24-26)
آيا داستان مهمانان گرامى ابراهيم به تو رسيده
است؟ که چون بر او وارد شدند، گفتند: سلام. گفت: سلام (و در دل گفت ايشان)
گروهى ناشناختهاند. سپس به خانوادهاش روى کرد، آن گاه گوسالهاى
فربه به ميان آورد... .
از بررسى اين داستان، نکات برجستهاى در مورد خانهدارى
همسر ابراهيم (عليهالسلام) برداشت ميشود. از اين که
فرمود: «فراغَ إلى أهله فَجاءَ...»، اين چنين برداشت ميشود
که کار پختن آن گوساله بريان توسط همسرش انجام شده9 و بريان کردن آن
گوساله در مدت زمانى اندک10 و بدون کمترين درنگ، نشانه سرعت عمل اوست.
هم چنان که تعبيرات «سمين» و «حنيذ» نشان گر مهارت و حسن سليقه
او در آشپزى است؛ زيرا معلوم ميشود نخست اين که آن گوساله،
فربه و بزرگ بوده و دوم اين که روى سنگ سرخ شده با آتش، کباب شده که
هم از نظر بهداشتى بهتر از گوشتى است که روى حرارت مستقيم
آتش کباب شود و هم از نظر طعم لذيذتر از آن است.11
انجام امور منزل حتى در سن کهولت
داستان مهمان گرامى حضرت ابراهيم(عليهالسلام) بر اين
نکته دلالت دارد که همسر ايشان حتى در سنين کهن سالى نيز
اداره مسؤوليتهاى منزل را عهده دار بوده است؛ زيرا پس از عرضه
کردن آن غذا و امتناع آنان از خوردن، ابراهيم(عليهالسلام) را به
فرزندى دانا بشارت دادند. آن گاه زنش با آوايى بلند رو کرد و بر
چهرهاش سيلى زد و گفت: (چگونه فرزند بزايم من) پير زنى
عقيم هستم؟12 از اين جا ميتوان دريافت که همسر ابراهيم
در آن زمانى پير زنى بوده و در بعضى اخبار، او را نود و
هشت يا نود و نه ساله معرفى نمودهاند.13
پذيرايى از ميهمان
پس از آن که فرشتگان الهي، ابراهيم را از مأموريت خود
در مورد قوم لوط آگاه ساختند، قرآن کريم فرمود: «وامرأته قائمة...» ؛ و همسر
او ايستاده بود... .
بعضى از مفسران قيام ساره را ايستادن براى انجام
امور پذيرايى از ميهمانان دانستهاند.14 اين مطلب
از سرعت پختن غذا و فرستادن آن براى مهمانان ابراهيم(عليهالسلام)
نيز فهميده ميشود.
هم چنين داستان پذيرايى ابراهيم و همسرش از
ميهمانان، بيانگر اين نکته نيز هست که يکى از
آداب مهمان دارى آن است که غذا را هر چه زودتر براى او آماده کند؛ زيرا
وقتى مهمان از راه ميرسد، به خصوص اگر مسافر باشد، غالباً خسته و
گرسنه است؛ هم نياز به غذا دارد و هم نياز به استراحت. بايد
زودتر غذاى او را آماده کنند تا بتواند استراحت کند. خداى متعال تعجيل
ابراهيم و همسرش در پذيرايى از مهمانان را پسنديد و
با گفتن جمله «فما لبث أن جاء بعجل حنيذ» از آنان تجليل نمود و پس از
اين واقعه، تسريع در پذيرايى از مهمان سنت گشت.15
سخاوت در مهمان دارى
در خبر است که اين فرشتگان به صورتى بر ابراهيم(عليهالسلام)
وارد شدند که چشمها مانند ايشان نديده بود و با خوى خوش و بوى
خوش و روى نيکو بر ابراهيم سلام کردند و گفتند: يا خليل
الله! مهمان ميخواهي؟ گفت: چگونه نخواهم؟ ايشان را به خانه برد
و بنشاند و به ساره گفت: براى من امروز مهمانانى آمدهاند که در عمر
خويش از ايشان نکو رويتر و نکو خويتر و خوش سخنتر نديدهام.
براى ايشان طعامى بيار. ساره گفت: اين وقت هيچ
طعامى حاضر نيست، مگر آن که گفت: مرا گوسالهاى فربه هست که
مانند کسى که فرزند ندارد، آن را پروردهام و دست آن را حنا بسته و بر گردنش
زنگ و مهره افکندهام. ابراهيم بفرمود تا آن را کشته، بريان نموده و
به سرعت پيش ايشان بردند.16
سخاوت اين خانواده نيز مورد قبول حق قرار گرفت و با جمله
«فراغ الى اهله فجاء بعجل سمين» آن را پاس داشت.17
پرهيز از زن سالارى در خانواده
قرآن کريم با تأکيد بر اين که در رسيدن به حيات
طيبه فقط دو چيز نقش دارد: يکى حسن فعلى به نام
«عمل صالح» و ديگرى حسن فاعلى به نام «مؤمن بودن روح»، مؤنث يا
مذکر بودن را در آن مؤثر نميداند:
«مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ
حَياةً طَيِّبَةً...»(نحل/ 97)
هر کس از مرد يا زن که کار نيک کند و مؤمن باشد، به زندگانى
پاک و پسنديدهاى زندهاش ميداريم...
بنابراين، تنها معيار و ملاک تقرب به خدا تقواى الهى
است که «إنَّ أَکرَمَکُم عِنْدَ اللّه أَتقکُم»18 و در اين مسأله نيز
ميان زن و مرد فرقى نيست. ولى خداوند حکيم براى
آن که محيط خانواده به بهترين وجهى اداره گردد، از آن رو که مرد
مخارج زن را تأمين ميکند و نيز به آن دليل که مسائل
اجتماعى و اقتصادى و تلاش و کوشش براى به دست آوردن مال و تأمين
نيازمنديهاى منزل و اداره زندگى را مرد بهتر به عهده ميگيرد،
سرپرستى امور منزل را نيز به عهده مرد گذاشته است.19 اما اين چنين
نيست که از اين سرپرستى بخواهد مزيتى به دست آورد و
بگويد من چون سرپرست هستم، افضل هستم؛ بلکه اين کار، کار اجرايى
بوده و وظيفه است نه فضيلت. هم چنان که در ادارهاى ممکن است
کارمند تحت امر مسؤول ما فوق، افضل از او و نزديکتر از او به خدا باشد، ولى
به خاطر مديريت قويتر، مسؤوليت به عهده ديگرى
گذاشته شود. اين نيز روشن است که آن جا که سخن از تسلط مرد بر زن است،
مراد سرپرستى شوهر بر زن است، نه سرپرستى جنس مرد بر جنس زن، زيرا
استدلال آيه 34 سوره نساء اين است که «و بما أنفقوا من اموالهم» و اين
شوهر است که نفقه همسرش را تأمين ميکند.
اکنون که مسؤوليت مرد در منزل و حکمت آن روشن شد، مشخص ميشود
که اگر زنى بخواهد بر شوهر خود سلطه يابد و او را به انجام خواستههاى
نادرست خود وادارد، از نظر قرآن مرتکب رفتارى نکوهيده شده است.
هنگامى که رسول خدا(صلياللهعليهوآله) غنايم
جنگ خيبر را به دستور خداى تعالى بين مسلمانان تقسيم
نمود، همسران آن جناب از او خشمگين شدند، اطراف ايشان تجمع نمودند و
درخواست نفقه کردند. در اين هنگام، ابوبکر به سوى دخترش عايشه و
عمر به سوى دخترش حفصه رفتند تا آنان را تأديب نمايند. ابوبکر و
عمر به دخترانشان گفتند: از پيامبر(صلياللهعليهوآله) چيزى
ميخواهيد که در نزدش نيست؟
رسول خدا(صلياللهعليهوآله) آنان را از زدن همسرانش بازداشت
و آنان نيز سوگند ياد کردند که ديگر چيزى را که در
اختيار رسول نيست، از او نخواهند.20 آنان با اين سخن خود، به
آزار و اذيت رسول خدا(صلياللهعليهوآله) اعتراف کردند.
مورد ديگر نيز فشار بعضى از همسران آن حضرت براى
تحريم چيز حلالى بر رسول خدا (صلياللهعليهوآله)
بود که خداوند ضمن نکوهش زن سالارى آنان، پيامبر را به شکستن سوگند
خود و عمل ننمودن به خواسته نادرست همسرانش فرا خواند.21
از ذکر موارد بالا که زنان خواستار تسلط بر همسر خود در امور خانواده
بودند و در پى آن بودند که همسرشان بر طبق ميل آنان رفتار کند و مردود
دانستن آن از سوى قرآن کريم، حکم دخالت زن در مسؤوليتهاى
اجتماعى شوهر به خوبى روشن خواهد شد؛ زيرا مسؤوليتهاى
اجتماعى همسر ارتباطى به او ندارد و او داراى صلاحيت امر
و نهى کردن به شوهر در اين موارد نيست. نهايت اين
نحوه از زن سالارى نکوهيده، در داستان همسر عزيز مصر متجلى
شده است. هنگامى که يوسف براى فرار از نافرمانى الهي،
از دست آن زن گريخت و او نيز براى گرفتن يوسف به دنبالش
روانه شد، و در مقابل در، با حاکم مصر مواجه شدند و آن زن به همسرش گفت:
«ما جَزاءُ مَن أَرادَ بأَهلِکَ سُوءً إلاّ أن يُسجَنَ أو عَذابٌ
أَليمٌ» (يوسف/ 25)
جزاى آن که قصد بدى به اهل تو کند، مگر آن که او را به زندان
برده يا به عذابى سخت کيفر کنند، چه خواهد بود؟
وى در اين جا ضمن متهم ساختن يوسف (عليهالسلام)
خواستار آن شد که همسرش از موقعيت اجتماعى خود استفاده کرده و يوسف
را سخت کيفر کند. همين تهديد را بار ديگر هنگامى
مطرح ساخت که زنان مصر را به دربار فرا خوانده بود تا با نشان دادن يوسف به
آنان، عشق سرکش خود به او توجيه نمايد:
«قالَتْ فَذلِکُنَّ الّذى لُمتُنَّنِى فِيهِ وَ لَقَد
راوَدتُهُ عَن نَفسِه فَاستَعصَمَ وَ لَئِن لَم يَفعَل ما أَمُرُه لَيُسجَنَنَّ
وَ لَيَکُوناً مِنَ الصّاغِرِينَ» (يوسف/ 32)
اين است غلامى که مرا در محبتش ملامت ميکرديد.
آري! من، خود از وى تقاضاى مراوده کردم و او عفت ورزيد و
اگر از اين پس خواهش مرا رد کند، البته زندانى و خوار و ذليل
گردد.
اين تهديد بيانگر آن است که اين زن کاملاً بر
همسر خويش تسلط داشته و مطمئن بوده که اگر حتى از او زندانى
کردن بيگناهى چون يوسف را هم بخواهد، به خواسته او عمل خواهد
کرد.22 هم چنان که اين اتفاق افتاد و حاکم مصر سرانجام بنا به تقاضاى
همسرش، يوسف (عليهالسلام) را سالها زندانى کرد.
پينوشتها:
1ـ در روايت است که مردى به حضور رسول خدا
(صلياللهعليهوآله) رسيد و گفت: همسرى دارم که هنگام
ورود به خانه به استقبالم ميآيد و چون از خانه خارج ميشوم،
مرا مشايعت ميکند و هر گاه مرا غمگين ببيند، به من
ميگويد: چه چيز تو را ناراحت کرده است؟ اگر به خاطر روزى
اندوهناکي، آن را ديگرى متکفل است و اگر نگران آخرت هستي،
خداوند همّ و غم تو را زيادتر گرداند. رسول
خدا(صلياللهعليهوآله) فرمود: خداوند کارگزارانى دارد و او از
کارگزاران خداست. براى او، نصف اجر يک شهيد است. (وسايل
الشيعه، ج 20، ص 32).
2ـ تفسير فى ظلال، ج 5، ص 3021.
3ـ «و خذ بيدک ضغثا فاضرب و به لا تحنث» (و دستهاى چوب ترکه
به دستت بگير و با آن بزن و سوگند خود را مشکن). سوره ص/ 44.
4ـ در اين که آن عمل چه بوده، اقوال مختلفى مطرح است و از آن
جمله اين که آن حضرت يکى از همسرانش (ماريه) را بر خود
حرام کرد يا خوردن عسل را بر خود ممنوع نمود و يا از پذيرش
زنى به نام «ام شريک» که خود را به رسول خدا بخشيده بود،
خوددارى ميکرد.
5ـ تفسير الميزان، ج 19، ص 522.
6ـ امام باقر (عليهالسلام) در مورد خيانت همسر لوط
فرمودهاند: هنگامى که ميهمانان به منزل لوط وارد شدند، به همسرش
فرمود: امشب مهمانانى بر من وارد شدهاند، پس مراقب باش کسى متوجه
نشود. او پذيرفت، ولى طبق قرار قبلي، با روشن کردن آتش
روى بام خانه لوط، مردم را از حضور ميهمانان در آن منزل آگاه ساخت و
مردم از هر سو به طرف منزل لوط روانه شدند. (تفسير مجمع البيان، ج 4،
ص 687).
7ـ روح الله موسوى خميني، رساله توضيح المسائل،
تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372، مسأله 2414.
8ـ امام صادق (عليهالسلام) از پدر گرامياش نقل کرد که حضرت
على و فاطمه (عليهماالسلام) براى تعيين وظايف
خود در منزل، رسول خدا (صلياللهعليهوآله) را حکم قرار داده و از آن
حضرت کسب تکليف نمودند. آن جناب نيز فاطمه (عليهاالسلام) را به
خدمت در منزل و على (عليهالسلام) را به انجام وظايف خارج از
منزل موظف نمود. فاطمه(عليهاالسلام) فرمود: تنها خدا ميداند که از
اين که مأمور انجام مسؤوليتهاى خانه دارى شده و از
تصدّى امور بيرون منزل معاف شدم، چقدر خوشحالم. (وسايل
الشيعه، ج 20، ص 172) از اين که حضرت على و زهرا
(عليهماالسلام) در مورد حدود مسؤوليتهاى خود، از رسول خدا
(صلياللهعليهوآله) نظر خواستند، مشخص ميشود که اصل مشارکت
زن در خانواده، امرى روشن و پذيرفته شده بوده است.
9ـ روايتى از امام صادق نيز مهارت و سرعت آشپزى
ساره را تأييد ميکند. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار،
بيروت، الوفاء، 1403 ق، ج 12، ص 11.
10ـ سرعت او در آشپزى از جمله «فما لبث أن جاء بعجل حنيذ»
استفاده شده است.
11ـ محمد رشيد رضا، تفسير القرآن الکريم الشهير
بتفسير المنار، بيروت، دار المرفة، ج 12، ص 128.
12ـ سوره ذاريات، آيات 26 تا 29.
13ـ بحارالانوار، ج 12، ص 89.
14ـ تفسير کبير، ج 18، ص 21.
15ـ مجمع البيان، ج 5، ص 272.
16ـ تفسير ابوالفتوح رازي، ج 5، ص 419.
17ـ مراد از عجل سمين، گوساله چاقى است که بريان کرده
باشند. (تفسير الميزان، ج 1، ص 567).
18ـ حجرات/ 13.
19ـ «الرّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ
بَعضهم عَلى بَعض و بِما انفقوا مِن أموالهم...» مردان بايد بر زنان
مسلط باشند؛ زيرا خداوند بعضى از انسانها را بر بعضى
ديگر برترى بخشيده است و نيز از آن روزى که مردان
از اموال خويش (براى زنان) خرج ميکنند. (نساء/ 34)
20ـ تفسير فى ضلال، ج 5، ص 2854.
21ـ تحريم/ 1 و 2.
22ـ تفسير المنار، ج 12، ص 296.
منبع :ياس ، آبان 1384، شماره 32