اعترافات انديشمندان غربى درباره قرآن
اعترافات انديشمندان غربى درباره قرآن آمنه شاهنده 1. فيليپ.ك.حتي، دانشمند معاصر و استاد دانشگاه پرينستون آمريكا كه دربارة تاريخ عرب تحقيقات ارزنده‌اى كرده و چندين كتاب در اين زمينه نگاشته است، در يكى از كتب خود به نام تاريخ عرب مى نويسد: قرآن از تمام معجزات، بزرگتر است و اگر سراسر اهل عالم جمع شوند، بى ترديد از آوردن مثل آن عاجز خواهند ماند.[1] 2. ارنست رنان، نويسنده، مورخ و متفكر بزرگ فرانسوى كه علاوه بر بسيارى از فعاليت‌هاى علمى و تاريخي، تأليفاتى در خصوص زبان‌هاى سامى دارد. مى گويد: در كتابخانه شخصى من هزاران جلد كتاب سياسي، اجتماعي، ادبى و غيره وجود دارد كه همة آنها را بيشتر از يكبار مطالعه نكرده‌ام و چه بسا كتاب‌هايى كه فقط زينت كتابخانه من مى باشند ولى يك جلد كتاب است كه هميشه مونس من است و هر وقت خسته مى شوم و مى خواهم درهايى از معانى و كمال بر روى من باز شود آن را مطالعه مى كنم و از مطالعه زياد آن خسته و ملول نمى شوم. اين كتاب، قرآن كتاب آسمانى است.[2] 3. دكتر گرينيه، خاورشناس و پژوهشگر فرانسوى كه تلاش‌ها و تحقيقات فراوانى در زمينة علوم اسلامى و قرآن دارد مى گويد: من آيات قرآن را كه به علوم پزشكى و بهداشتى و طبيعى ارتباط داشت دنبال كردم و از كودكى آنها را فراگرفتم و كاملاً به آن آگاه بودم. بنابراين دريافتم كه اين آيات از هر نظر با معارف و علوم جهانى منطبق است... . هركس دست‌اندركار هنر يا علم باشد و آيات قرآن را با هنر و علمى كه آموخته است به همان صورت كه من مقايسه كردم مقايسه كند بدون ترديد به اسلام خواهد گرويد، البته اگر صاحب عقلى سليم و بى غرض باشد.[3] 4. هربرت جرج ونو، نويسندة انگليسي، وقتى يكى از مجله‌هاى اروپا عقيده و رأى او را دربارة بزرگترين كتابى كه از آغاز تاريخ بشر تاكنون بيشتر از ساير كتب در دنيا تأثير گذارد و مهمتر از همه به شمار آمده است، پرسيد او در جواب نام چند كتاب را برد و در پايان آن چنين نگاشت: اما كتاب چهارم كه مهمترين كتاب دنياست قرآن است،‌ زيرا تأثيرى كه اين كتاب آسمانى در دنيا بر جاى نهاده نظير آن را هيچ كتابى نداشته است.[4] 5. تنورد، خاورشناس و محقق و انديشمند آلمانى كه در زمينة مسائل قرآنى و اسلامى تحقيقات زيادى داشته است، مى گويد: قرآن با نيروى برهان خود شنونده را مجذوب و شيفتة خود مى سازد و قلوب را تسخير مى كند. همين قرآن بود كه ملت وحشى عرب را معلم جهانيان كرد.[5] 6. گوته شاعر و نويسنده بزرگ آلمانى كه در زمينة اسلام و قرآن كريم و مضامين آن مطالعاتى داشته است، مى گويد: ما اول، از قرآن رويگردان بوديم، ولى طولى نكشيد كه اين كتاب توجه ما را به خود جلب نمود و به حيرت درآورد و بالاخره مجبور شديم اصول و قواعد آن را بزرگ بشماريم و در مطابقت الفاظ با معانى بكوشيم. مرام و مقصد اين كتاب بى اندازه قوى و محكم و مبانى آن بلند است و از اين نظر ما را بيشتر به اهميت و علو مقام خود جذب مى نمايد. با اين وصف به زودى بزرگترين تأثير خود را در تمام جهان نموده، نتيجة مهمى از خود به جا خواهد گذاشت و باز مى گويد: به زودى اين كتاب توصيف ناپذير‌( قرآن)، عالم را به خود جلب نموده و تأثير عميقى در دانش جهان نهد و در نتيجه جهانمدار گردد.[6] 7. راكستون، خاورشناس و محقق اسكاتلندى كه در زمينة مسائل قرآنى مطالعاتى داشته است، مى نويسد: ساليان درازى در جستجوى حقيقت بودم تا اينكه حقيقت را در اسلام يافتم. پس قرآن مقدس را ديدم و شروع به خواندن آن كردم. او بود كه تمام سؤالات مرا جواب گفت. قرآن ابهت و ترس در انسان ايجاد مى كند و با اين روش ثابت مى كند كه هر چه مى فرمايد راست است.[7] 8. بانو واگليري، خاورشناس، دانشمند ايتاليايى و پرفسور ادبيات عرب و استاد تاريخ تمدن اسلام در دانشگاه ناپل ايتاليا كه فعاليت‌ها و تحقيقات فراوانى در زمينه دين مبين اسلام و مفاهيم و مضامين قرآن كريم داشته است، مى گويد: با اينكه قرآن در سراسر جهان اسلام بارها خوانده مى شود، خواندن آن با اين همه تكرار در پيروانش ايجاد خستگى نمى كند بلكه به عكس در ضمن خواندن مكرر هر روز عزيزتر مى شود. در خواندن يا شنيدن قرآن در ذهن خواننده يا شنونده حس تعظيم و تكريم برمى انگيزد. متن قرآن در طول اعصار و قرون تاريخ نزول آن تا امروز به همان صورت باقى مانده و تا وقتى كه خدا بخواهد و تا جهان ادامه داشته باشد باقى خواهد ماند.[8] 9. دكتر گوستاولوبون، عالم فرانسوى و استاد متتبع علوم و آثار شرقى در تاريخ اسلامى مى گويد: قرآن كه كتاب آسمانى مسلمين است تنها منحصر به تعاليم و دستورهاى مذهبى نيست بلكه دستورهاى سياسى و اجتماعى مسلمانان نيز در آن درج شده است. تعليمات اخلاقى قرآن به مراتب بالاتر از تعليمات اخلاقى انجيل است.[9] 10. آلوارو ماچوردوم كومينز، شاعر، نويسنده، روزنامه نگار و محقق اسپانيايى مى گويد: عده‌اى از من خواستند بعضى از سوره‌هاى قرآن را برايشان ترجمه كنم، من هم سوره كوتاهى را انتخاب نمودم سوره توحيد را كه از يگانگى خداوند مى گويد. اين سوره و موسيقى آن آنچنان زيبا بود كه براى من شاعر بسيار مهم بود. همچنين سوره فاتحة‌الكتاب را كه درباره جهانى بودن خداوند است ترجمه كردم. به اين ترتيب بود كه جهانى بودن و يگانگى خداوند مرا به اين نتيجه رساند كه اين دين مردمى ترين و منطقى ترين دين براى از بين بردن ناآرامى ها و مشكلات امروزى است.[10] 11. بانو ستان رانى تنس هلندى مى گويد: محتواى اين كتاب آسمانى كاملاً با عقل و خرد و فطرت بشرى مطابقت دارد و از مطالب زننده و خلاف عقل به كلى پاك است. قرآن دربارة زنان، قضاوتى عادلانه دارد و برخلاف بعضى از مرام‌ها و اديان كه جنس زن را تا به سر حد بردگى تنزل داده‌اند و ارزشى براى او قائل نيستند، وى را از مزايا و حقوق انسانى برخوردار ساخته و مقام شامخى براى او منظور داشته است.[11] 12. نولدكه، دانشمند و خاورشناس مشهور آلمانى كه در زبان سامى و لغات شرقى تخصص يافته و شهرت كسب كرده است و مهمترين اثر او تاريخ قرآن است كه بعد از تأليف آن به دريافت جايزه آكادمى فرانسه نائل شد. مى نويسد: قرآن با منطق علمى و روش اطمينان‌بخش و قانع‌كننده‌اى كه دارد دل‌هاى شنوندگان خود را به سوى خويش توجه داده و آنها را طرف خطاب قرار مى دهد. همواره بر دل‌هاى كسانى كه از دور با آن مخالفت مى ورزند تسلط يافته و آنها را به خود مى پيوندد. فضيلت قرآن با داشتن سادگى و بلاغت خاص خود به اوج كمال رسيده است. اين كتاب توانست از مردمى وحشى و بى تربيت،‌ ملتى متمدن ايجاد كند كه تعليم و تربيت دنياى خويش را بر عهده گرفتند.[12] 13. پرنس ژاپنى بورگيز، مورخ و تاريخ نويس ايتاليايى كه پيرامون مسائل تاريخي، تحقيقات زيادى داشته است مى نويسد: مسلمين همين كه در پيروى قرآن و خواندن آن و عمل به قوانين و احكامش سستى نشان دادند، نيروى سعادت و فرشته سيادت نيز با اين بى اعتنايى از آنها دور شد و آن همه عزت و قدرت و خرسندى و عظمت از افق حيات آنها رخت بربست و به جايش اهريمن اسارت و بندگى جانشين شد. دشمنان از اين فرصت استفاده كردند و بر آنها تاختند و حلقه‌وار چون ميكرب‌هاى اجتماع آنها را در ميان گرفتند و آنها را به روزگار كنونى اسير و مقيد ساختند. آرى اين همه بدبختى ها و تيره‌روزى هاى مسلمين از مراعات نكردن قوانين قرآن بوده. در اين امر بزرگ هيچ گناهى متوجه اسلام (قرآن) نيست. آيا حقيقتاً چه ايرادى را مى شود بر آيين پاك گرفت.[13] 14. بانو دكتر لورا واكيسا واگليري، پرفسور ادبيات عرب و استاد تاريخ تمدن اسلام در دانشگاه ناپل ايتاليا رساله‌اى به نام پيشرفت سريع تعاليم اسلام نوشته كه در قسمتى از آن چنين آمده است: در اين كتاب(قرآن) گنجينه‌هايى از دانش را مى بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت باهوش‌ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوى ترين رجال سياسى است.[14] بانو واگليري، دانشمند و محقق ايتاليايى كه در زمينة قرآن كريم نيز مطالعاتى داشته است مى نويسد: كتاب آسمانى اسلام، نمونه‌اى از اعجاز است. قرآن، كتابى است كه نمى توان از آن تقليد كرد. نمونه سبك و اسلوب قرآن در ادبيات عرب سابقه ندارد. تأثيرى كه سبك قرآن در روح انسان ايجاد مى كند ناشى از امتيازات و برترى هاى آن مى باشد. چطور ممكن است اين قرآن كار محمد(ص) باشد و حال آنكه معتقديم محمد(ص) يك مرد عرب و درس نخوانده بود. ما در اين قرآن ذخاير و اندوخته‌هايى از علوم مى بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت باهوش‌ترين و متفكرترين اشخاص است و ... قويترين سياست بايد در مقابل قرآن زانوى ناتوانى به زمين بزند.[15] 15. كارلتون اس گون دانشمند معروف آنتروپولوژى (انسان شناسي)، استاد دانشگاه ايالت پنسيلوانيا آمريكايى در كتاب خود به نام كاروان مى نويسد: بلاغت يكى از مزاياى عظيم قرآن است. قرآن هنگامى كه درست تلاوت شود چه شنونده به لغت عرب آشنايى داشته باشد و آن را بفهمد يا آشنايى نداشته و آن را نفهمد، تأثير شديد و عميقى در او گذاشته و در ذهنش جاگير مى شود. اين مزيت بلاغتى قرآن ترجمه‌شدنى نيست.[16] 16. گيبون، مى گويد: از اقيانوس اطلس تا كنار رود گنگ، قرآن نه فقط قانون فقهى شناخته شده است، بلكه قانون اساسي، شامل رويه قضايى و نظامات مدني، جزايى و حاوى قوانينى است كه تمام عمليات و امور مالى بشر را اداره مى كند و همة اين امور كه به موجب احكام ثابت و لايتغيرى انجام مى شود ناشى از اراده خدا است و به عبارت ديگر، قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلمانان است. دستورى است شامل مجموعه قوانين دينى و اجتماعى و مدنى و تجارى و نظامى و قضايى و جنايى و جزايي. همين مجموعه قوانين از تكاليف زندگى روزانه تا تشريفات دينى از تزكيه نفس، تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومى تا حقوق فردى و از منافع فردى تا منافع عمومى و از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب تا مكافات اين جهان و جهان آينده همه را در بر دارد.[17] 17. ويل دورانت در تاريخ تمدن مى گويد: پيدايش تمدن اسلام از حوادث بزرگ تاريخ است. اسلام طى پنج قرن، از سال 81 تا 579 هجري، از نظر نيرو و نظم و بسط قلمرو و اخلاق نيك و تكامل سطح زندگانى و قوانين منصفانه انسانى و ادبيات و تحقيق علمى و علوم و طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود.[18] پى نوشت [1]. محمدى اهوازي، مصطفي، چهل داستان از عظمت قرآن كريم، ص 109. [2]. همان. [3]. همان، ص 110. [4]. http://nasl-e-evom.persianblog.com [5]. محمدى اهوازي، مصطفي، چهل داستان از عظمت قرآن كريم، ص 111 [6]. همان، ص 119 [7]. http:// nasl-e-sevom.persianblog.com. [8]. محمدى اهوازي، مصطفي، چهل داستان از عظمت قرآن كريم، ص 126. [9]. همان، ص 117. [10]. همان، ص 120. [11]. همان، ص 121. [12]. همان، ص 124. [13]. همان، ص 125. [14]. همان، ص 126. [15]. همان. [16]. همان، صص109-127. [17]. جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد(ص)، مترجم: سعيدى سيد غلامرضا، ص 91، دارالتبليغ اسلامي. [18]. http://nasl-e-sevom. Persianblog.com. منبع :معارف ، مهر 1385، شماره 39
Copyright 1999-2014 All rights are Reserved to Aalulbayt Global Information Center