اهميت انتخاب الگو در نظام تربيتى قرآن
اهميت انتخاب الگو در نظام تربيتى قرآن
عسكرى اسلامپور
خداوند
متعال امكانات لازم را در دنيا به گونه اى در اختيار بشر قرارداده كه انسان قادر
است جهان درون و برون خويش را به شايستگى بشناسد و شرايط مساعد و مناسب براى زندگي
و بقاى خود را شناسايى و فراهم كند، و چنانچه در اين كار تعلل ورزد و استعدادهاي
خود را كشف نكند، مسلماً نمى تواند در جهت بارورى آن برنامه ريزى كند؛ و در نتيجه،
زندگى پرمشقت و رنج آورى خواهد داشت. مهمترين و كاربردى ترين نوع شناخت و يادگيري
در همه دوران زندگي، «سرمشق گيرى و الگوپذيري» است.
انسان
با انتخاب الگو يا سرمشق، به تقليد رفتار او مى پردازد. علاوه بر الگوهاى زنده، كه
محيط تربيتى مساعد را ايجاد مى كنند، اسوه هاى اخلاقى و انسانى گذشته، موجب حيات
مجدد انسان شده و نقش عظيمى در سازندگى وى ايفا مى كنند.
ترسيم
چهره دقيق و كاربردى و در عين حال، محبوب و دوست داشتنى اسوه ها براى همگان مي
تواند جاى خالى الگوهاى مورد نياز را در محيط و ذهن و روحشان پركند تا بتوانند به
تدريج با آنان همانندسازى كنند.
قرآن
كريم براى تزكيه و تربيت نفسانى بشر الگوهاى ارزشمندى را كه در صفات برجسته انساني
ممتاز بودند، معرفى مى كند و اين، يكى از روشهاى تربيتى آن است. به تعبير ديگر،
اگر قرآن به توحيد و عدالت و صداقت و صبر و تحمل و اخلاص و ديگر صفات نيك و عقايد
حسنه دعوت مى نمايد؛ قبل از آن، افرادى را كه در اين صفات و خصال برتر و بهتر از
همه بودند، به جامعه انسانيت معرفى مى كند. يعنى به جاى ذكر صفت، موصوف را معرفي
مى كند. در نوشتار حاضر سعى شده كه به اختصار «نقش الگوهاى عملى در تربيت» كه در
قرآن كريم به عنوان يكى از مهم ترين شيوه هاى تربيتى مطرح شده مورد بررسى قرار
گيرد.
مفهوم
«الگو»
واژه
«الگو»(1) معادل و مترادف واژه «اسوه» در زبان عربى است. هر دو واژه «الگو و اسوه»
را مى توان هم به نمونه هاى انسانى اطلاق نمود و هم به شيوه و طرز عمل؛ يعنى مي
توان گفت: فلان فرد، اسوه يا الگوى سخاوت است و نيز مى توان گفت: سخاوت، الگو و
اسوه نيكويى است.
«اسوه،
پيشوا، مقتدا، قدوه، پيشرو، خصلتى كه شخص بدان لايق مقتدايى و پيشوايى مى گردد...
نمونه پيروى و اقتدا، سرمشق.»(2) اين واژه در اصل به معناى حالتى است كه انسان به
هنگام پيروى از ديگرى به خود مى گيرد و به عبارت ديگر همان تأسى كردن و اقتدا
نمودن است. بنابراين، معناى مصدرى دارد، نه معنى وصفي.
در
قرآن كريم واژه «اسوه» سه بار به كار رفته كه يك مورد آن درباره پيامبر اسلام(ص)
است: «لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه ...»(3) قطعاً براى شما در (اقتدا به)
رسول خدا، سرمشقى نيكو است: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد و خدا
را فراوان ياد مى كند.» و دو مورد درباره حضرت ابراهيم و پيروانش.(4)
نقش
«الگو» در هر يك از علوم و فنون و كمالات انسانى اين است كه از باب «ره چنان رو كه
رهروان رفتند»، جوينده را از ترديد و سرگردانى در انتخاب مناسب ترين و نزديك ترين
راه، نجات مى دهد و جوينده، موانع و پيچ و خمهاى دشوار و رموز موفقيت اسوه و
مجموعه تجربه هاى راهگشاى او را در اختيار گرفته و در پيش روى خود قرار مى دهد.
بنابراين، هر كس، در هر رشته و فنى كه به دنبال آن است اگر بخواهد در آن زمينه
خاص، رشد كرده و مقامهايى كسب نمايد، انتخاب «اسوه و الگو» آن رشته براى او، امري
اجتناب ناپذير و ضرورى است.
نقش الگوهاى عملى در تربيت
روش
الگويي، بهترين و كارآمدترين شيوه، براى اصلاح و تربيت فردى و اجتماعى انسان است.
خواسته اسلام و نظام تربيتى آن از مصلحان جامعه آن است كه براى هدايت و تربيت
مردم، تنها به تبليغ و ارشاد گفتارى بسنده نكنند و پيش از همه و قبل از هر چيز،
خود را از نظر اخلاقى و رفتاري،
به
گونه اى براساس تعليمات و معارف قرآنى بسازند كه با كردار شايسته و فضايل اخلاقي
خويش، دعوت كننده ديگران به صلاح بوده و خود در الگوى حسنه اي، براى ساير مردم
باشند.
در
روايتى امام صادق(ع) مى فرمايند: «ان العالم اذا لم يعمل يعلمه زلت موعظته عن
القلوب كما يزل المطر عن الصفا»(5)؛ هر گاه شخص عالم به مقتضاى علم خويش عمل نكند،
اثر موعظه اش همچون آب باران بر روى سنگ صاف از قلبهاى مردم محو خواهد شد.
و
نيز در روايات ديگرى مى فرمايد: «كونوا دعاه الناس بأعمالكم و لاتكونوا دعاه
بألسنتكم»(6)؛ به وسيله كردار شايسته و اعمال نيك خود راهنما و راهبر مردم به سوي
فضيلت ها شويد و تنها دعوتگر زبانى نباشيد.
الگو
شدن در اخلاق و عمل و نقش اساسى آن در تربيت، دايره اى وسيع دارد. از كانون خانواده
و تأثير سرنوشت ساز رفتار پدر و مادر، بر فرزندان، تا معلمان و مربيان آموزش و
پرورش و اساتيد دانشگاه ها و مراكز تعليم و تربيت و رؤساى ادارات و نهادها و
عالمان دين و در نهايت مسئولان عالى رتبه نظام را شامل مى شود.
اما
اهميت آن درمورد كارگزاران عالى نظام، بسيار درخور توجه است؛ زيرا اگر مجريان و
مسئولان حكومت، افرادى صالح و عامل به وظيفه باشند، از باب «الناس على دين ملوكهم»
مردم به تدريج رو به صلاح خواهند رفت، ولى چنانچه آنان در تربيت و مراقبت از نفس
خود، دچار غفلت و سستى شوند و به تن پرورى و دنياگرايى رو آورند، جامعه نيز به
تدريج، لباس صلاح را از تن بيرون كرده و رو به تباهى خواهد گذاشت. آن گاه نصيحت
ناصحان بى اثر و صالحان امت تضعيف و منزوى و غارتگران ارزشهاى اسلامى و انساني
ميدان دار، خواهند شد.
امام
علي(ع) مى فرمايد: «و ليست تصلح الرعيه الا بصلاح الولاه »(7)؛ احوال و اوضاع
جامعه جز به صلاح كارگزاران و مديران آنها سازمان نمى يابد.
برنامه
هاى عملي، هميشه مؤثرترين برنامه هاست چون عمل، حكايت از ايمان عميق انسان به
گفتارش دارد و سخنى كه از دل برآيد بر دل نشيند. هميشه وجود الگوها و سرمشق هاي
بزرگ در زندگى انسان ها وسيله مؤثرى براى تربيت و پرورش روحى انسان ها بوده است،
به همين دليل، پيامبران و رهبران معصوم(ع)، هدايت و تربيت را با عملشان نشان مي
دادند.
قرآن
مى فرمايد: نيكى آن نيست كه چهره هاى خود را به (هنگام نماز) به طرف شرق و غرب
متوجه سازيد (و تمام گفتگوهاى شما از مسئله قبله و تغيير قبله باشد و همه وقت خود
را مصروف آن سازيد)، بلكه نيكوكاران كسانى اند كه به خداوند و روز رستاخيز و
فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند.(8)
در
اين آيه شريفه، خداوند متعال به جاى اين كه «بر» بكسر را تعريف كند، «بر» به فتح
را بيان كرده است. به جهت اين كه توصيف و تعريف كسانى باشد كه داراى اين صفت هستند
و ضمناً اشاره به اين است كه مفاهيم خالى از مصداق، هيچ گونه ارزشى ندارد، و
اصولاً روش قرآن اين است كه در هر مورد متوجه توصيف افرادى كه واجد صفاتند مى شود
و به شرح مفهوم صفات، قطع نظر از دارندگان آن قناعت نمى كند.(9)
در
قرآن كريم از حضرت محمد(ص) و حضرت ابراهيم(ع) به عنوان «اسوه و الگو) و مقتداى بشر
ياد شده است؛ چنان كه مى فرمايد: «لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه ...»(10)؛
قطعاً براى شما در (اقتدا به) رسول خدا، سرمشقى نيكو است: براى آن كس كه به خدا و
روز بازپسين ايمان دارد و خدا را فراوان ياد مى كند.»
«قد
كانت لكم اسوه حسنه فى ابراهيم و الذين معه»(11)؛ براى شما تأسى نيكى در زندگي
ابراهيم(ع) و كسانى كه با او بودند، وجود داشت.
قرآن
كريم در بعضى آيات به پيامبر مى فرمايد: انبياى گذشته را به يادآور كه داراى صفات
نيكو از قبيل اخلاص و صبر و مقاومت و شايستگى در عمل بودند. يا اين كه مى فرمايد:
همه انبياء از هدايت ما برخوردار بودند و از صالحان و شايستگان بودند، آن گاه بعد
از ذكر آنها و صفاتشان مى فرمايد: بنابراين به هدايت آنها اقتدا كن: «و اسحاق و
يعقوب را به او (ابراهيم) بخشيديم، و هركدام را هدايت كرديم و نوح را (نيز) قبلا
هدايت نموديم، و از فرزندان او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را
هدايت كرديم، و اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم، و (همچنين) زكريا و يحيى و
عيسى و الياس هر كدام از صاحبان بودند و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط و هريك را
به جهانيان برترى داديم، و از پدران آن ها و فرزندان آن ها و برادران آنها افرادي
را برگزيديم و به راه راست هدايت نموديم؛ آنها كسانى هستند كه خداوند هدايتشان
كرده، پس به هدايت آنها اقتدا كن.» (12)
آري،
براى تربيت معنوى و تزكيه روحى مردم ذكر نمونه و اسوه، امرى ضرورى است كه قرآن
كريم براين موضوع بسيار تاكيد نموده و به پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: به ياد
پيامبران بزرگ باش كه برخوردار از اين صفات برجسته انسانى و واجد فضايل و مكارم
روحى بودند؛ البته روشن است كه مقصود اصلى خطاب به مؤمنان و گروندگان به اسلام است
كه درس مقاومت و پايدارى و اخلاص و اعتقاد و عمل را از انبيا بياموزند وگرنه
پيامبر اكرم(ص) مقتداى تمام پيامبران و اوليا و معصومان(ع) است.
آدمي
هميشه درپى آن بوده كه انسان هاى نمونه و ايده آل را در جهان بيرون، مشاهده كند و
با الگو گرفتن از آنان، رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را سامان دهد؛ زيرا آنچه كه
انسان ها را در مسير پرورش استعدادهاى خويش و سير الى الله مدد مى رساند و پيشرفت
و ترقى را ميسر مى سازد، پيروى آگاهانه از اسوه ها و الگوهاست؛ چون انسان الگو و
نمونه، راه هاى پرخطر و صعب العبورى كه درپيش روى ديگر انسان هاست، به سلامت
گذرانده و از پيچ و تابهاى آن و آفت هاى مسير، همراهان و دوستان راه، علل و نحوه
شتاب گرفتن و يا كند شدن و ديگر مشكلات، به خوبى آگاه است. از اين رو، گفته اند:
مدل سازى رفتارى و انتخاب الگو، يكى از نيازهاى اساسى انسان است.
خداوند
متعال كه خالق انسان است و بر تمامى نيازهاى وى آگاهى كامل دارد، با برانگيختن
پيامبران از ميان خود مردم و معرفى پيشوايان معصوم(ع) و عالمان وارسته، اين نياز
انسان را پاسخ گفته است. قرآن كريم نيز به صراحت تمام، پيامبر اسلام(ص) را به
عنوان الگو و اسوه معرفى نموده و مى فرمايد: براى شما در پيامبر(ص) تأسى و پيروي
خوبى است، مى توانيد با اقتدا كردن به او خطوط زندگى خويش را اصلاح و در مسير صراط
مستقيم قرار گيريد.
اصولا
يكى از روش هاى مهم تربيتى كه مورد تاكيد اسلام بوده و اكنون نيز مورد توجه
روانشناسان واقع شده است، «روش الگويي» است؛ يعنى الگوپذيرى از بزرگان در شئون
مختلف زندگي.
امام
صادق (ع) فرمود:«من زشت مى دانم كه مسلمانى بميرد و تمام آداب و سنن رسول خدا (ص)
را ولو يكبار انجام نداده باشد.» (13)
الگوها،
عامل تحرك انسان ها و پويايى حيات ايشان مى شوند و جامعه را از ايستايى و يا عقب
گرد باز مى دارند: اسوه و الگو، قوه هاى خام و آرميده درون انسان را به فعليت در
مى آورد و استعدادهاى نهفته را شكوفا مى سازد و از خمودى و خفتگى جلوگيرى مي
نمايد. (14)
قرآن
كريم بر تحرك آفرينى و تأثيرگذارى اسوه ها تأكيد بليغى دارد، تا آنجا كه علاوه بر
ارائه اسوه هاى متعدد، به سبقت جويى در نيكى ها سفارش مى كند:«فاستبقوا الخيرات»
(15) و نيز دعاى مؤمنان راستين و بندگان حقيقى خدا را بازگو مى نمايد كه از خدا
خواهان مقام امامت متقين اند: «عباد الرحمن، كسانى اند كه مى گويند: خدايا، به ما
از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشنى چشمان باشد و ما را پيشواى پرهيزگاران
گردان.» (16)
اسوه
ها، عامل پيشگيرى از انحراف ها و خطاها بوده و با حضور چشمگير و موثر خويش، جوى از
ايمان و صلاح و پاكى پديد مى آورند كه خود به خود، اجازه ظهور جلوه هاى تباهى و
انحراف را در جامعه نمى دهند. در تاريخ زندگانى پيشوايان و الگوهاى دين، بسيار
اتفاق افتاده است كه انسانى بدكار، آهنگ كارى پليد را داشته، اما در اثر مشاهده
حالات و رفتار آموزنده و پرمعناى الگوهاى دينى به خود آمده و از زشتكارى و فساد
انگيزى به سوى رفتار نيكو و خداپسند روى آورده است.
شايان
ذكر است كه تأسى به پيامبر (ص) و ديگر اولياى الهى كه در قرآن به صورت مطلق آمده،
تأسى و پيروى در همه زمينه ها را شامل مى شود و به راستى اگر پيامبر (ص) و ديگر
اوليا در زندگى ما «اسوه»باشند، در ايمان و توكلشان، در اخلاص و شجاعتشان، در نظم
و نظافتشان، در زهد و تقوايشان، به طور كلى همه برنامه هاى زندگى مان دگرگون خواهد
شد و نور و روشنايى سراسر زندگى ما را فراخواهد گرفت.
بعضى از الگوهاى تربيتى در قرآن كريم
به
رغم وجود عوامل محدود كننده انسان مانند وراثت، طبيعت و جامعه، انسان مى تواند به
اراده خود مسير خويش را برگزيند و از حصار اين عوامل در اطراف خود بيرون آيد؛ حق
اين توانايى
را
پيدا مى كند كه سرنوشت جديدى را براى جامعه و تاريخ خود رقم زند.
براي
نمونه: قرآن كريم، همسر فرعون و حضرت مريم را به عنوان الگوهايى براى مؤمنان ذكر
مى كند. آنان با وجود محيط ناسالم، طريق صلاح و رستگارى را برگزيدند.(17)
قرآن
به تأثيرپذيرى انسان از محيط و شرايط گوناگون اذعان دارد و نسبت به تأثيرات هشدار
مى دهد. در مورد فرزند حضرت نوح(ع) خداوند به صراحت مى فرمايد: او از خانواده تو
نيست؛ زيرا به دليل متأثرشدن از عوامل محيطى ناصالح، از مسير صلاح و درستى خارج
شده است. (18)
خداوند
متعال به ستايش از جوانان «اصحاب كهف» مى پردازد كه با هجرت از محيط فاسد، خود را
از عوامل محيطى ناسالم دور ساختند و ايمان خويش را حفظ كردند.(19)
مي
توان گفت: اقدام شجاعانه جادوگران فرعون در زير پاگذاشتن موقعيت اجتماعى خود و
ايمان آوردن به حضرت موسي(ع) الگوى توبه حقيقى براى ديگران مى شود.(20)
به
جهت اختصار چند نمونه از الگوهاى قرآنى را فهرست وار ذكر مى كنيم:
¤
يوسف، قهرمان مقاومت در مقابل شهوت.(21)
¤
جوانان كهف، اسوه هاى مهاجرت در راه خدا براى رشد و هدايت.(22)
¤
اسماعيل، نماد تسليم در مقابل فرمان خدا(23)
¤
ابراهيم، الگوى فطرت جويي، عادت گريزى و بت شكني(24)
¤
نوح، الگوى پايدارى و استقامت در تبليغ دين (25)
¤
ايوب، قهرمان صبر و تحمل در شدايد روزگار (26)
¤
داود جوان، نمونه شهامت و شجاعت درمبارزه با طاغوت.(27)
قرآن
كريم، درهمه اين موارد مى فرمايد: «... اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده
است، پس به هدايت آنان اقتدا كن...»(28)
برترين الگوى تربيتى قرآن
قرآن
كريم، پيامبراسلام(ص) را سرمشق و الگوى مطلق درهمه ابعاد زندگى براى همه خداجويان
و كسانى كه اعتقاد به رستاخيز دارند، معرفى مى كند: «بى ترديد، براى شما در همه
ابعاد (چه در صبر و مقاومت و چه در ديگر اوصاف و افعال نيكو) اسوه و الگوى نمونه
در (اقتداى به) رسول خدا(ص) است. براى آنها كه به رحمت خدا و روزقيامت اميدوار
باشند و ياد خدا بسيار مى كنند.(29)
قرآن
كريم پيامبر گرامى اسلام(ص) را به عنوان اسوه و الگوى تربيت مردم معرفى كرده و از
او به عنوان صاحب «خلق عظيم» ياد نموده است: «و تو اخلاق عظيم و برجسته اي
داري.»(30)
آري،
پيامبر گرامى اسلام(ص) به سبب «خلق عظيم» و «رحمه للعالمين» بودن، آينه مكارم
اخلاقى براى همگان است، تا آنجا كه بارها مى فرمودند: «من فقط براى تكميل و تمام
كردن مكارم اخلاق مبعوث گشته ام.» (31) و در آيه ذيل، خداوند در اوجى تماشايي،
رسولش را به داشتن چشم محبت و رحمت و لطف همراه با شكيبايى با مؤمنان مى ستايد و
به حبيب مهربانش، حضرت محمد(ص) مباهات مى كند: «بى ترديد، پيامبرى از ميان خودتان
به سوى شما آمده است كه رنجهاى شما بر او به عنايت ناگوار است.(32)
قرآن
كريم دستورات مختلفى به پيامبراكرم(ص) مى دهد كه مقصود اصلى از آن دستورات، تربيت
و تزكيه مردم است كه مردم با عمل كردن به اين دستورات و فرامين قرآن بتوانند به
فضايل و مكارم اخلاق دست يابند.
نگاه
معنادار پيامبراكرم(ص) كه ازسر عشق و علاقه به انسانها برمى خيزد، كافى است انسان
را به حركت درآورد و در صف بلال و سلمان و ابوذرها بنشاند.
امام
علي(ع) مى فرمايد: «پيامبر(ص) هر روز يكى از مكارم اخلاقى خود را براى من آشكار مي
ساخت و مرا به پيروى از آن امر مى كرد.»(33)
(مركز
فرهنگ ومعارف قرآن)