1- انسان در زندگى ابتدائى خويش كه دنيوى و موقتى است مانند يك حبابى خيمه هستى خود را روى درياى بيكران ماده زده در همه فعاليتهائى كه در مسير وجود ميكند سر سپرده امواج خروشان اين درياى بيكران است و سر و كار با ماده دارد.
حواس بيرونى و درونيش بماده و ماديات مشغول و افكارش نيز پاى بند معلومات حسى اش ميباشد، خوردن و آشاميدن و نشستن و برخاستن و گفتن و شنودن و رفتن و آمدن و جنبيدن و آرميدن و بالاخره همه فعاليتهاى زندگى را روى ماده انجام ميدهد و فكرى جز اين ندارد.
و گاهى كه پارهاى از معنويات را مانند دوستى و دشمنى و بلندى همت و بزرگى مقام و نظائر آنها تصور ميكند، اكثريت افهام آنها را بواسطه مجسم ساختن مصداق هاى مادى در نظر تصور ميكنند چنانكه شيرينى پيروزى را با شيرينى قند و شكر و جاذبه دوستى را با كشش مغناطيس و بلند همتى را با بلندى مكان يا جاى يكى از ستارگان و بزرگى مقام را با بزرگى كوه يا نظير آن حكايت مي نمايند.
در عين حال افهام در توانائى درك و تفكر معنويات كه از جهانى وسيعتر از ماده ميباشند مختلفند و مراتب گوناگون دارند، فهمى است كه در تصور معنويات هم افق صفر است و فهمى است كه كمى بالاتر از آن مى باشد و به همين ترتيب تا برسد به فهمى كه با نهايت آسانى وسيع ترين معنويات غير مادى را درك ميكند.
و در هر حال هر چه توانائى فهمى در درك معنويات بيشتر باشد به همين نسبت تعلقش به جهان ماده و مظاهر فريبنده اش كمتر و همچنين هر چه تعلق كمتر توانائى درك معنويات بيشتر مى باشد، و با اين وصف افراد انسان با طبيعت انسانى كه دارند همگى استعداد اين درك را دارند و اگر استعداد خود را ابطال نكنند قابل تربيتند.
2-از بيان گذشته اين نتيجه بدست مي آيد كه معلومات هر يك از مراتب مختلف فهم را بمرتبه پائين تر از خود نميشود تحميل كرد و گرنه نتيجه معكوس خواهد داد و مخصوصا معنوياتى كه سطحشان از سطح ماده و جسم بسى بالاتر است اگر بى پرده و پوست كنده بفهم عامه مردمكه از حس و محسوس تجاوز نميكند تحميل شود بكلى ناقض غرض خواهد بود.
اينجا بعنوان نمونه مذهب و ثنيت را مي توان ذكر نمود:كسى كه با تامل عميق در بخش او پا نيشاد و يداى هندى دقت كند و همه اطراف سخنان اين بخش را پائيده برخى را با برخى تفسير كند خواهد ديد كه هدفى جز توحيد خالص و يگانه پرستى ندارد ولى متاسفانه چون بى پرده و لفافه بيان شده وقتى كه نقشه توحيد خداى يگانه كه در او پا نيشادها تنظيم شده در سطح افكار عامه پياده ميشود جز بت پرستى و اعتراف به خدايان بسيار از آب در نمی يآيد.
پس در هر حال اسرار ماوراء طبيعت و ماده را بپاى بندان عالم ماده در پس پرده بايد گفت.
3-در عين حال كه در مذاهب ديگر برخى از مردم از مزاياى دينى محرومند مانند صنف زن در مذهب برهمنى و كليمى و مسيحى و مانند محروميت عامه از مداخله در معارف كتابهاى مقدس در وثنيت و مسيحيت، اسلام هيچگونه محروميتى در مزاياى مذهبى براى كسى قائل نيست و عامه و خاصه و زن و مرد و سياه و سفيد در امكان دست يافتن به امتيازات مذهبى پيشش مساوى ميباشند چنانكه خداى متعال مي فرمايد: «انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض» (1) ترجمه:من تباه نميكنم عمل عمل كنندهاى را از شما از مرد يا زن همه از همديگريد-از يك نوع اید-) و ميفرمايد: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم» (2) ترجمه:اى مردم ما همه شما را از مردى و زنى آفريديم و شما رابه گروه هاى بزرگ و كوچك قسمت كرديم كه شناسائى حاصل كنيد تحقيقا گرامى ترين شما پيش خدا پرهيزكارترين شما است) .
پس از بيان اين مقدمات ميگوئيم قرآن مجيد باينكه در تعليم خود انسانيت را مورد نظر قرار داده يعنى هر انسانى را از آن جهت كه انسان است قابل تربيت و تكميل ميداند تعليم خود را در جهان بشریت بسط و توسعه داده است.
و نظر باينكه افهام در درك معنويات اختلاف شديد دارند و چنانكه دانسته شد القاء معارف عاليه از خطر مامون نيست تعليم خود را مناسب سطح ساده ترين فهم ها كه فهم عامه مردم است قرار داده و با زبان ساده عمومى سخن گفته است.
البته اين روش اين نتيجه را خواهد داد كه معارف عاليه معنويه با زبان ساده عمومى بيان شود و ظواهر الفاظ مطالب و وظائفى از سنخ حس و محسوس القاء نمايد و معنويات در پشت پرده ظواهر قرار گرفته و از پشت اين پرده خود را فراخور حال افهام مختلفه به آنها نشان دهد و هر كس بحسب حال و اندازه درك خود از آنها بهره مند شود.
خداى متعال در كلام خود ميفرمايد: «انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم» (3) [ترجمه:به درستى ما آنرا قرآن عربى-عربى مقرو و خواندنى-قرار داديم تا شايد شما تعقل كنيد و بدرستى آن در حاليكه در پيش ما در ام الكتاب است بلند (دست افهام بشرى بآن نميرسد) و محكم است (افهام در آن رخنه نميكنند) ].
و باز در مثلى كه براى حق و باطل و ظرفيت افهام ميزند مى فرمايد: «انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها» (4) ترجمه:خدا از آسمان آبى نازل كرد پس-آب در-مسيل هاى-مختلف-هر كدام بقدر-ظرفيت-خود روان شدند.
و پيغمبر اكرم در حديث معروف (5) خود ميفرمايد: «انا معاشر الانبياء نكلم الناس على قدر عقولهم» (ترجمه:ما گروه هاى پيغمبران با مردم باندازه عقله اشان سخن ميگوئيم) .
نتيجه ديگرى كه ازين روش گرفته ميشود اينست كه بيانات قرآن مجيد سبت بطونى كه دارند جنبه مثل بخود ميگيرند يعنى نسبت به معارف الهيه كه از سطح افهام عاديه بسى بلندتر و بالاتر ميباشد مثل هائى هستند كه براى نزديك كردن معارف نامبرده بافهام زده شده اند خداى متعال در كلام خود ميفرمايد: «و لقد صرفنا للناس فى هذا القرآن من كل مثل فابى اكثر الناس الا كفورا» (6) ترجمه:و سوگند مي خورم ما درين قرآن براى مردم از هر گونه مثلى گردانديم ولى بيشتر مردم امتناع ورزيدند جز اينكه نپذيرند و كفران كنند) .
و باز ميفرمايد: و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون» (7) ترجمه: و آنست مثلها براى مردم ميزنيم ولى آنها را تعقل نميكند مگر كسانيكه داراى علم اند) و قرآن مجيد امثال بسيار ذكر ميكند ولى آيات بالا و آنچه درين مضمون است مطلق ميباشند و در نتيجه بايد گفت همه بيانات قرآنى نسبت به معارف عاليه كه مقاصد حقيقى قرآنند امثال ميباشند.
پى نوشتها:
1- سوره آل عمران آيه 195
2- سوره حجرات آيه13
3- سوره زخرف آيه4
4- سوره رعد آيه 17
5- بحار ج 1 ص 37.
6- سوره اسرى آيه 89
7- سوره عنكبوت آيه 43
منبع: قرآن در اسلام صفحه28