آيا مؤمن و منكر برابرند؟!

حال گروه كافران، همچون حال نابينا و كر، و حال مؤمنان، همانند حال افراد بينا و شنوا است . در حقيقت مؤمن، در پرتو دل آگاهى بسان انسان بينا و شنوا و فرد كافر در اثر دل‏ مردگى بسان نابينا و كر مى ‏باشد .

«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الى ربهم اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون‏» .

«آنان كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏ اند و در برابر خداوند تسليم و خاضع گشته‏ اند آنان بهشتيانند و در آنجا جاودان خواهند بود» .

«مثل الفريقين كالاعمى و الاصم و البصير و السميع هل يستويان مثلا افلا تذكرون‏» (1) .

«حال اين دو گروه [مؤمن و منكر] حال نابينا و كر و بينا و شنواست، آيا اين دو همانند و هم سانند؟ چرا يادآور نمى‏ شويد؟» .

لغات آيه

«اخبات‏» در لغت عرب به معنى خضوع و خشوع است و گاهى نيز در معنى اطمينان به كار مى‏رود . و در آيه مورد بحث معنى نخست مناسب تر است .

سه واقعيت مرتبط به هم:

آيه نخست، سه واقعيت مرتبط به هم را يادآور شده كه هر يك، بعدى را به دنبال مى‏ آورد:

1 . ايمان،

2 . عمل صالح،

3 . تسليم در برابر حق .

 

ايمان به يك حقيقت، ايجاب مى‏ كند كه انسان بر طبق آن حركت كند . فردى كه مى‏ داند در سيم لختى نيروى برق جريان دارد، و دست‏ زدن همان و مرگ هم همان، مسلما از تماس با آن خوددارى مى‏ كند، و سرانجام در برابر اين حقيقت‏ خضوع مى‏كند و هرگز به اين فكر نمى‏ افتد كه در برابر آن سرسختى نشان دهد .

گروه مؤمن، كه به خداى دانا و توانا ايمان دارند و مى‏ دانند كه وى براى بررسى اعمال آنان روز معاد را فراهم كرده و محاسبه‏ هاى دقيق، كار آنان را رسيدگى مى‏كنند، گرد علم زشت نمى‏ گردند و پيوسته مبدا عمل صالح مى ‏شوند؛ زيرا در آن جهان ميوه آن را مى‏ چينند و سرانجام در مقابل خدا و آموزگاران و دستورات وى سر تسليم فرود مى‏ آورند .

اين گروه چشم باز و گوش شنوايى دارند، امير مؤمنان، در ستايش پرهيزكاران چنين مى ‏فرمايد:

«غضوا ابصارهم عما حرم الله عليهم و وقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم، ... فهم والجنة كمن قد راها فهم فيها منعمون، و هم و النار كمن قد راها فهم فيها معذبون‏» (2) .

«پرهيزكاران، ديدگان خود را از هر حرامى پوشيده و گوشه اى خود را بر دانشهاى سودمند باز مى‏ كنند ... تو گويى آنان بهشت را مى بينند كه در آنجا در نعمتند و گويا دوزخ را مشاهده مى ‏كنند، كه در آنجا معذبند» .

در مقابل اين گروه، گروهى كافرند كه به خدا كفر ورزيده و در نتيجه فاقد عمل صالح بوده و از تسليم در برابر اوامر و نواهى الهى سرباز مى‏زنند . و در نتيجه آنان نسبت‏ به حقايق نابينا و ناشنوا هستند .

اكنون سؤال مى ‏شود: آيا دو گروه زير يكسانند:

1 . گروهى كه ايمان به خدا داشته و عمل صالح انجام داده و در مقابل خالق، خاضع و خاشعند، و با چشم و گوش باز به حقايق جهان مى نگرند و نداهاى الهى را مى‏ شنوند

. 2 . گروهى كه منكر خدا بوده و فاقد عمل صالح و خضوع در برابر خدا مى ‏باشند و در نتيجه، چشم بسته و گوش بسته و از حقايق علوى نا آگاهند، تو گويى نسبت ‏به آنها نابينا و كرند .

پاسخ: هرگز اين دو گروه يكسان نمى‏ باشند .

حقيقت تمثيل

مشبه در اين آيه، كافر و مؤمنند، و مشبه‏ به، دو گروه نابينا و ناشنوا و بينا و شنواست، و در حقيقت، مؤمن به خاطر دل آگاهى بسان انسان بينا و شنواست . كافر به خاطر دل‏ مردگى بسان نابينا و كر مى‏باشد .

مثل بيستم

«له دعوة الحق و الذين يدعون من دونه لا يستجيبون لهم بشى‏ء الا كباسط كفيه الى الماء ليبلغ فاه و ما هو ببالغه و ما دعاء الكافرين الا فى ضلال‏» .

«دعوت حق از آن اوست [و بايد او را خواند]، و كسانى كه غير از خدا را مى‏ خوانند، به دعوت آنان پاسخ نمى‏ گويند . آنان همچون كسى هستند كه دسته اى خود را به سوى آب مى ‏گشايند تا آب به دهانشان برسد و هرگز نخواهد رسيد و درخواست كافران جز گمراهى چيزى نيست‏» .

انسان ذاتا يك موجود محتاج و نيازمند است، در حالى كه به كارهاى شگفت ‏انگيزى دست مى‏زند و انسان را به كره ماه مى‏ فرستد و در صدد تسخير كرات ديگر است، اما فقر و حاجت و نياز، سراسر وجود او را فراگرفته و با به هم خوردن شرايط زندگى دچار سختي ها و بدبختي ها مى‏ شود و در اين هنگام به دنبال فريا درسى مى‏رود كه او را يارى دهد و گره كار او را بگشايد .

در اينجا مردم بر دو گونه ‏اند:

1 . گروه مؤمن كه به خالق جهان اعتقاد راسخ دارند و او را دانا و توانا مى‏دانند، به او پناه برده و او را مى ‏خوانند . قرآن اين نوع دعوت را «دعوة‏ الحق‏» مى‏خواند .

2 . گروهى ديگر، از دعوت و خواندن خدا، سر باز زده، به مخلوق پناه مى‏برند و بتها و معبودهاى دروغين را فريادرس خود مى‏  دانند و آنها را مى‏خوانند .

دعوت اين گروه دعوت بيهوده‏ اى است؛ زيرا معبودهاى دروغين توانايى پاسخگويى را ندارند، و اگر دعوت نخست «دعوة ‏الحق‏» است، دعوت دوم، «دعوة‏ الباطل‏» است، زيرا موجود پست و ناتوان را كه از خود نمى‏ تواند دفاع كند، به يارى مى‏ طلبند . قرآن دعوت اين گروه را چنين بيان مى‏ كند:

«و الذين يدعون من دونه لا يستجيبون لهم بشى‏ء» .

«آنان كه جز خدا را براى فريادرسى مى‏خوانند بدانند كه [معبودهاى باطل آنان]، توانايى پاسخگويى دعوت آنها را ندارند» .

آنگاه قرآن بر اين دعوت باطل تمثيل و تشبيهى دارد كه توضيح آن چنين است:

فرض كنيد انسانى بر لب چاهى به عمق بيست مترى نشسته است،و پيوسته دست‏به درون چاه دراز كرده، آب مى‏طلبد تا به دهان او برسد و در نتيجه تشنگى خود را برطرف كند، آيا چنين فردى به مقصد و خواسته خود مى‏رسد؟ به طور مسلم نه! همچنين است كسانى كه براى رفع نيازها و درخواستهاى خود، بتهاى بي جان را مى ‏خوانند تا به خواسته‏هاى آنان جامه عمل بپوشانند، اين گروه هرگز به مقصد نمى‏ رسند .

 

بنابراين مشبه كسى است كه بر كنار چاه عميقى نشسته و مى‏خواهد از دورن چاه، آب برگيرد و مشبه ‏به بت پرستانى هستند كه از بتها حاجت مى ‏طلبند . وجه شبه در هر دو، ناكامى هر دو طرف است .

زمخشرى در كشاف، تمثيل را به گونه ‏اى ديگر بيان مى‏كند، او مى ‏گويد: مشبه انسانى است كه در كنار چاه نشسته و از آب مى ‏طلبد كه به دهان او برسد . و مشبه به بت ‏پرستى است كه از بت فاقد شعور حاجت مى‏طلبد (3) .

و در هرحال، نتيجه يكى است و آن اين كه درخواست از بتان و معبودان دروغين بسان نشستن بر كنار چاه است كه با درازكردن دست مى‏خواهد آب بياشامد (تفسير نخست) . يا بسان درخواست از آب چاه است كه خود را به دهان انسان تشنه برساند (تفسير دوم) .

قرآن در ذيل آيه، دعوت كافران را كه با پرستش بتها انجام مى‏ گرفت، ضلالت مى‏خواند و مى‏ گويد: «و ما دعاء الكافرين الا فى ضلال‏» و خواندن كافران جز ضلالت نيست، زيرا ضلالت اين است كه انسان، از راه بيرون رود و راهى را طى كند كه هرگز به مقصد نمى‏ رسد، و درخواست‏ بت‏ پرستان از بتها به جاى درخواست‏ حاجت از خدا، نوعى ضلالت و انحراف از راه مستقيم است . هدف از دعاخواندن، ايجاد توجه در طرفى است كه به درخواست انسان، پاسخ بگويد، خدايان دروغين، يا فاقد توجهند (اگر سنگ و گل باشند) و يا ناتوان از استجابتند (اگر موجود عاقلى مانند جن و ملك باشند) و چه ضلالتى روشن‏ تر از اين! .

پى ‏نوشت:

1) هود، 23 و 24 .

2) نهج ‏البلاغه، خطبه همام، شماره 193 .

3) كشاف، ج‏2، ص‏162 .

منبع :مکتب اسلام،شماره 8 (سال 81)

Copyright 1999-2014 All rights are Reserved to Aalulbayt Global Information Center