علاّمه بزرگوار امین الاسلام، ابوعلی فضل بن حسن طَبْرِسی از جمله اندیشمندان نادری است که هر چند در دانشهای رایج عصر خویش خبره بود، منزلت او در تفسیر، تمام ابعاد و جوانب علمیاش را تحت شعاع قرار داده، وی را به مثابة مفسّری سترگ در دنیای دانش و معرف معرفی کرد. در این نوشتار برآنیم که به گوشههایی از زندگی هفتاد و نه (یا هشتاد) سالة این مفسّر قرآن و پیشوای مفسران بپردازیم.
ولادت
او به سال ۴۶۸ (یا ۴۶۹ق.)[۱] دیده به جهان گشود و حسن بن فضل طبرسی پدر آن عزیز، او را «فضل» نامید.[۲]اصل و منشأ «فضل بن حسن» طبرسی «تفرش» بوده و به همین سبب به «طَبْرسی» معروف و مشهور گشته است؛[۳] هر چند دلیلی بر ولادت یا اقامت او در آن دیار علم خیز در دست نیست. در مقابل، گروهی از شرح حال نویسان، طبرسی را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانستهاند،[۴] لیکن وجود دلایلی روشن بر یکی بودن طبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش میسازد؛[۵] که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
بیهقی (معروف به ابن فندق) که از معاصران طبرسی است[۶] در بیان شرح حال او میگوید «طبرس منزلی است میان قاشان (کاشان) و اصفهان. اصل ایشان از آن بقعت بوده است».[۷] همچنین یعقوبی[۸] و علامه مجلسی،[۹]طبرسی را معرّب تفرشی و منسوب به تفرش از توابع قم میدانستهاند.
این ناحیه نخست از توابع قم بوده و امروزه از شهرهای استان مرکزی به شمار میرود. این شهر به دلیل نزدیکیاش به قم، در آغاز ورود اسلام، مذهب تشیع را پذیرفت.[۱۰]
تحصیل
فضل بن حسن دوران کودکی و تحصیل خود را در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم ـ علیه السّلام ـ گذراند و پس از چند سال حضور در مکتب، و فراگیری خواندن و نوشتن و یادگیری قرائت قرآن، خود را به منظور تحصیل علوم اسلامی و شرکت در جلسه درس بزرگان دین آماده ساخت. او در فراگیری علومی چون ادبیات عرب، قرائت، تفسیر، حدیث، فقه، اصول و کلام فوقالعاده تلاش کرد، بدان حد که در هر یک از آن رشتهها صاحبنظر گردید. با وجودی که در مدارس آن عصر، علومی چون حساب، جبر و مقابله رایج نبود و کسی برای فراگیری آن رغبت نمیورزید، او به سوی آن علوم شتافت و از صاحبنظران آن فن به شمار میآمد.[۱۱]
اساتیدِ امین الدین[۱۲] طبرسی که نقش مهمی در بارور کردن شخصیت علمی و معنوی او داشتند از این قرارند: ابوعلی طوسی (فرزند شیخ طوسی)، جعفر بن محمد دوریستی، عبدالجبار مقری نیشابوری، امام موفق الدین حسین واعظ بکرآبادی جرجانی، سید محمد قصبی جرجانی، عبدالله قشیری، ابوالحسن عبیدالله محمد بیهقی، سید مهدی حسینی قاینی، شمس الاسلام حسن بن بابویه قمی رازی، موفق عارف نوقانی و تاج القراء کرمانی.[۱۳]
هجرتی پربار
امین الاسلام طبرسی حدود ۵۴سال در مشهد مقدس سکونت داشت و سپس بنابر دعوت بزرگان سبزوار، و با توجه به امکانات بسیاری که در آن شهر موجود بود و زمینه تدریس، تألیف و ترویج دین را برای او فراهم میساخت، در سال ۵۲۳ق. راهی آن دیار گردید. سادات آل زباره ـ که طبرسی با آنان نسبت فامیلی داشت ـ میزبان او بودند و از کمک و همکاری با آن عالم وارسته دریغ ننمودند.[۱۴]
نخستین اقدام شیخ، پذیرش مسؤولیت «مدرسة دروازه عراق» بود[۱۵] که با سرپرستی و راهنمایی او، مدرسه به حوزه علمیه وسیع و با اهمیتی مبدّل گشت غنای فرهنگی و علمی این مکان، سبب جذب محصلان بسیاری از دور افتادهترین نقاط ایران گردید و طلبههای جوان به عشق رسیدن به کمال و خدمت به مکتب در آن مدرسه مشغول تحصیل شدند و علوم مختلفی چون فقه و تفسیر را از محضر طبرسی فرا گرفتند. شاگردان دانشمند و بلند آوازه ذیل ثمره تلاش علمی شیخ است: رضی الدین حسن طبرسی (فرزند طبرسی)، قطب الدین راوندی، محمد بن علی بن شهر آشوب، ضیاء الدین فضل الله حسنی راوندی، شیخ منتجب الدین قمی، شاذان بن جبرئیل قمی، عبدالله بن جعفر دوریستی، سید شرف شاه حسینی افطسی نیشابوری و برهان الدین قزوینی همدانی.[۱۶]
آثار سبز
مصنفات و آثار متعددی از امین الاسلام طبرسی به یادگار مانده است که جملگی از فضل و دانش آن عالم کوشا و اندیشمند توانا حکایت میکند. گنجینه آثار او بدین شرح است:
الآداب الدینیه للخزانه المعینیه، اسرار الامامة، اعلام الوری باعلام الهدی، تاج الموالید، جوامع الجامع، الجواهر (جواهر الجمل)، حقائق الامور، عدة السفر و عمدة الحضر، العمده فی اصول الدین و الفرائض النوافل، غنیة العابد و منیة الزاهد، الفائق، الکافی الشافی، کنوز النجاح، مجمع البیان، مشکوة الانوار فی الاخبار، معارج السؤال، المؤتلف من المختلف بین ائمة السلف، نثراللآلی، النور المبین و روایت صحیفة الرضا ـ علیه السّلام ـ.[۱۷]
پیشوای مفسران
اندیشه خدمت به قرآن از اوان جوانی در ذهن علاّمه جای داشت. زندگیاش آمیخته با آن کتاب الهی بود احیای معارف آن معجزه بیبدیل و یگانه و نوشتن تفسیر از آرزوهای اصلی او به شمار میرفت. خالق هستی، آن بر آورنده آرزوها، توفیق عرضه آثار جاودان و میراث ماندگار را به او ارزانی داشت و در حالی که سن علاّمه از شصت تجاوز کرده و موهای سرش به سپیدی گراییده بود سه کتاب تفسیر قرآن را به سبکهای مختلف به رشتة تحریر درآورد. او چنان ابتکاری را در تفسیر قرآن به کار بست که تا قر حاضر، مفسّران دیگر بر آستان تفسیر او اعتکاف کرده، از خرمن بیپایانش ـ که الهام گرفته از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السّلام ـ بود ـ استفاده کردند. مناسب است به اختصار به سبک و محتویات هر یک از تفاسیر آن دانشمند فرزانه اشاره نماییم.
«مجمع البیان» سرآمد تفاسیر
»آستین همت بالا زدم و نهایت جدّ و جهد را به کار بستم و دیدار بیدار داشتم و اندیشه به زحمت افکندم و بسیار تفکر کردم و تفاسیر گوناگون را در پیش رو نهادم و از خداوند سبحان توفیق و تیسیر طلبیدم و نگارش کتابی را آغاز کردم که در نهایت فشردگی و پیراستگی و حسن نظم و ترتیب است و حاوی انواع و اقسام دانش تفسیر است و درّ و گوهرهایی اعم از علم قرائت، اعراب و لغت، پیچیدگی و مشکلات، معانی و جوانب، نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احکام و حلال و حرام در بردارد و از خدشههایی که مبطلان آن مطرح کردهاند سخن گفته و سخنی را آوردهام که تنها اصحاب ما ـ رضی الله عنهم ـ متعرض آن شدهاند و استدلالات بسیاری را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول و منقول به گونهای معتدل و مختصر و بالاتر از ایجاز و پایینتر از تفصیل در بردارد؛ زیرا اندیشههای عصر حاضر تاب تحمل سنگینی فراوان ندارد و از تلاش در میادین مسابقات بزرگ ناتوان است زیرا از علما تنها نامی مانده و از علوم تنها رمقی».[۱۸]
گرایش روحی بر نوشتن تفسیر با ابتکار و سبکی منحصر به فرد که از روزگار جوانی در او جولان داشت و همچنین تشویق یار و دوست نزدیکش، محمد بن یحیی (از سادات آل زباره و از شخصیتهای برجسته سبزوار) دو عامل و انگیزهای است که مؤلف محترم خود در مقدمه بدان اشاره کرده است. برخی از مورخان با بیان داستانی از طبرسی، انگیزة دیگری را در باب علت نوشتن تفسیر دخیل میدانند. آن حکایت از این قرار است:
زمانی سکتهای بر علامه عارض میشود و خاندانش به این گمان که او به رحمت ایزدی پیوسته است وی را به خاک میسپارند. او پس از مدتی به هوش آمده، خود را درون قبر میبیند و هیچ راهی را برای خارج شدن و رهایی از آن نمییابد. در آن حال نذر میکند که اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد کتابی را در تفسیر قرآن بنویسد. در همان شب قبرش به دست فردی کفن دزد نبش میشود و آن گورکن پس از شکافتن قبر شروع به باز کردن کفنهای او میکند. در آن هنگام علامه دست او را میگیرد! کفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه میافتد، علامه با او سخن میگوید، لیکن ترس و وحشت آن مرد بیشتر میشود. علاوه طبرسی به منظور آرام ساختن او، ماجرای خود را شرح میدهد و پس از آن میایستد. کفن دزد نیز آرام شده، با درخواست علامه که قادر به حرکت نبود، او را بر پشت خود مینهد و به منزلش میرساند. طبرسی نیز به پاس زحمات آن گورکن، کفنهای خود را به همراه مقدار بسیاری پول به او هدیه میکند. آن مرد نیز با مشاهده این صحنهها و با یاری و کمک علامه توبه کرده، از کردار گذشتهاش از درگاه خداوند طلب آمرزش میکند. طبرسی نیز پس از آن به نذر خود وفا کرده، کتاب مجمع البیان را مینویسد.[۱۹]
شیخ طبرسی تفسیرخود را در مدت هفت سال و با اقتباس از تفسیر«التبیان» اثر شیخ طوسی، تدوین کرد و هر یک از فنون مختلف قرآنی را به صورت جدا از هم و در قالبی منظم و مرتب بیان نمود. این نظم خاص سبب گردید که دانشمندان شیعه و سنّی، آن تفسیر را بر بسیاری از تفاسیر دیگر برتری داده، آن را مورد ستایش قرار دهند.[۲۰]
مجمع البیان در ده جلد تدوین و در پنج مجلد چاپ شده است. این کتاب با مقدمهای مفید آغاز شده و موضوعاتی در هفت فن به قرار ذیل در آن مطرح شده است: تعداد آیات قرآن و ثمره آشنایی با آن، ذکر اسامی قرّاء مشهور قرآن و نظرات آنان، تعریف تفسیر، تأویل و معنی، نامهای قرآن و معانی آن، یادی از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و کتابهایی که در مورد آن تألیف شده است، احادیث مشهور پیرامون فضیلت قرآن و اهل آن و بیان آنچه که برای قاری قرآن نیکوست چون زیبا خواندن الفاظ قرآن
پی نوشتها :
[۱] . طبرسی و مجمع البیان، حسین کریمان، ج ۱، ص ۲۰۷٫.
[۲] . مجالس المؤمنین، قاضی نور الله شوشتری، ص ۲۰۲؛ امل الامل، حر عاملی، ج ۲، ص ۲۱۶٫.
[۳] . تاریخ بیهق، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ص ۲۴۲٫.
[۴] . ریاض العلماء، میرزا عبدالله افندی، ج ۴، ص ۳۵۷؛ اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج ۸، ص ۳۹۸٫.
[۵] . رک: تاریخ بیهقی، تعلیقات آقای احمد بهمنیار، ص ۳۵۳؛ طبرسی و مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۷۲٫.
[۶] . تاریخ بیهقی در سال ۵۶۵ق. تألیف شده است.
[۷] . تاریخ بیهق، ص ۲۴۲٫ (شایان ذکر آنکه در سال ۵۶۵ه . ق تألیف شده است.(
[۸] . البلدان، احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، ص ۳۸٫.
[۹] . روضات الجنات، میرزا محمد باقر خوانساری، ج ۱، ص ۶۴، به نقل از میرزا عبدالله افندی، شاگرد مرحوم مجلسی.
[۱۰] . نزهة القلوب، حمدالله مستوفی، ص ۶۸٫.
[۱۱] . تاریخ بیهق، ص ۲۴۲٫.
[۱۲] . امین الدین و امین الاسلام از القاب فضل بن حسن طبرسی است.
[۱۳] . ریاض العلماء، ج ۴، ص ۳۵۷؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج ۳، ص ۴۸۷؛ طبرسی و مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۰۰، مفاخر الاسلام، علی دوانی، ج ۳، ص ۴۱۲٫.
[۱۴] . تاریخ بیهق، ص ۲۴۲٫.
[۱۵] . همان.
[۱۶] . ریاض العلماء، ج ۴، ص ۳۴۱و ۳۴۲، مقابس الانوار، شیخ اسدالله تستری، ص ۱۴؛ روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۵۷؛ طبرسی و مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۱۳٫.
[۱۷] . معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص ۳۱۵، امل الامل، ج ۲، ص ۲۱۶؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱، ص ۳۰؛ کشف الظنون، حاجی خلیفه، ج ۲، ص ۱۶۰۲؛ ایضاح المکنون، اسماعی باشابغدادی، ج ۲، ص ۴۳۳، الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج ۲، ص ۴۱؛ منتهی المقال، ابوعلی حائری، ص ۲۴۱؛ معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، ج ۸، ص ۶۶؛ طبقات اعلام الشیعه (قرن سادس)، آقا بزرگ تهرانی، ص ۲۱۷؛ روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۱٫.
[۱۸] . مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی، ج ۱، ص ۱۰٫.
[۱۹] . ریاض العلماء، ج ۲، ص ۳۵۸؛ روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۸۷، در ضمن نمونه همین ماجرا به مولا فتح الله کاشانی نویسنده تفسیر منهج الصادقین (متوفی ۹۸۸ق.) نیز نسبت داده شده است. ر. ک: روضات الجنات، همان.
[۲۰] . طبرسی و مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۲، نویسنده در این کتاب صفحاتی را به مقایسه این دو تفسیر اختصاص داده است.