علامه سیدمرتضی عسگری

گذری بر زندگانی خدمتگزار مکتب اهل بیت(ع)

 

 ولادت:

 در روز دوشنبه هجدهم جمادى الثانى ۱۳۳۲ هـ. ق. مطابق با بهار ۱۲۹۳ هـ. ش. در شهر سامراء در جوار ملکوتى بارگاه دو امام همام حضرت هادى وحضرت عسکرى ‏علیهماالسلام کودکى از خاندان علم وسیادت پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را سیّد مرتضى نهادند.

 آثار نبوغ وبزرگى در چهره این کودک نمایان بود؛ اما هنوز چند ماهى از عمرشان نگذشته بود که گرد یتیمى بر چهره ایشان نشست وپدرى عالم وعابد وخدمتگزار را از دست داد وپس از آن در دامان جد مادریش حضرت آیت اللَّه میرزا محمّد شریف عسکرى تهرانى معروف به خاتمة المحدثین (که عالم بزرگ سامرا بودند) پرورش یافت.

 حضرت علامه عسکرى در این زمینه مى ‏فرمایند: «پدرم مرحوم [آیت اللَّه‏] سیّد محمّد حسینى معروف به شیخ الاسلام بود. مرحوم علامه مجلسى اجداد ما را از سبزوار به ساوه دعوت کرد وآنها را شیخ الاسلام ساوه قرار داد. علامه مجلسى براى شهرستانها شیخ الاسلام مى‏ فرستاد چنانکه امروزه در هر شهر وشهرستانى امام جمعه تعیین مى‏کنند. در شهر ساوه سنّى‏هاى متعصبى بودند که اجداد ما در طول زمان مردم ساوه را شیعه کردند تمامى اجدادم لقب شیخ الاسلام داشتند، جز من که لقب عسکرى را دارم به مناسبت تولدم در شهر عسکریین‏ علیهماالسلام».

 

اصالت خانوادگى:

 از امتیازات وبرجستگى ‏هاى هر انسانى داشتن خاندانى پاک واصیل مى‏باشد، چنانچه این مسأله در اهل بیت عصمت وطهارت: در حد اعلاى آن مشهور است.

 حضرت علامه در این باره  مى‏ فرمایند: «سلسله نسب ما به حضرت امام محمّدباقر(ع) برمى‏گردد وجد اعلاى ما از مدینه به سبزوار مهاجرت کردند. مرحوم علامه مجلسى اجداد ما را از سبزوار به ساوه دعوت نموده وآنها را به عنوان شیخ الاسلام آنجا تعیین نمودند جد ما مرحوم [آیت اللَّه‏] سیّد اسماعیل شیخ الاسلام از ایران به نجف مهاجرت کرد وفرزندش [مرحوم آیت اللَّه سیّد محمّد شیخ الاسلام‏] که پدرم باشد از نجف به سامرا رفتند».

 اکنون به طور اجمال به معرفى برخى از افراد خاندان حضرت علامه عسکرى مى ‏پردازیم:

 مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى  مى‏ فرمایند: «خاندان ایشان (علامه عسکرى) از زمان پادشاهان صفوى تا زمان ما همگى از اعاظم علما بوده وبه وظائف شرعى ودینى خود عمل کرده. ایشان علاوه بر اشتغالات علمى وتبلیغى به تهذیب نفس وعبادات ومناجات مشغول بودند تا  آنجا که به دیدار صاحب عصر وزمان حضرت حجة بن الحسن العسکرى عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف (که دیدارش آرزوى هر آرزمند است) نائل آمدند».

این عالِم ربانى نیز پس از رحلت در قبرستان وادى السلام نجف در کنار قبر حضرت هود وحضرت صالح ‏علیهم‏السلام مدفون گردید.

 

ورود به حوزه علمیه سامرا:

 علامه بزرگوار در دوران طفولیت پدر بزرگوارشان را از دست دادند، از آن پس در دامان جد بزرگوارشان حضرت آیت اللَّه میرزا محمد تهرانى؛ پرورش یافتند از کودکى در کتابخانه جدشان که از مهمترین کتابخانه‏هاى شهر سامرا بود، رفت وآمد داشت واز کتب آن استفاده  مى‏ کرد.

حضرت علامه عسکرى در این زمینه  مى‏ فرمایند: «با اینکه در طفولیت یتیم شدم در ده سالگى که مرا به طلبگى سپردند، خواندن ونوشتن به زبان عربى وفارسى را به خوبى مى‏دانستم، از همان آغازِ کتابخوانى، به مطالعه کتابهاى سیره وتاریخ پیامبر(ص) واصحاب وفتنه‏هاى صدر اسلام وسفرنامه‏ ها (مثل سفرنامه ابن‏ جُبیر وابن‏ بطوطه وسفرنامه ‏هاى اروپائیان به مشرق زمین) علاقه داشتم و داستان استعمار استعمارگران را نسبت به کشورهاى اسلامى دنبال  مى‏ کردم مثلاً رساله دخانیه را که نوشته یکى از شاگردان میرزاى شیرازى بود در حالى که هنوز خطى بود در کتابخانه جدم خواندم».

استعداد وهوش سرشار توأم با نبوغ حضرت علامه باعث شد که از دوران کودکى ونوجوانى ایشان را از دیگر کودکان ممتاز کند، درسهاى علوم حوزوى را از کتابهاى رسمى حوزه از قبیل سیوطى ومختصر المعانى، مغنى اللبیب، حاشیه، مطوّل، شرح جامى، شرح ابن‏عقیل، قوانین الاصول ومعالم الاصول وشرح لمعه و… خواند.

حضرت علامه عسکرى در این باره  مى‏ فرمایند: «ده ساله بودم که جامع المقدمات را خواندم، بعد هم همان کتابهاى رسمى حوزه عراق را خواندم [از قبیل‏] سیوطى ومختصر، مغنى، حاشیه، مطول، شرح جامى، شرح ابن ‏عقیل، قوانین، معالم، شرح لمعه وبعضى کتابهاى فقهى واصولى متداول دیگر در این سطح، البته من غالباً دو سه درس را با هم مى ‏گرفتم وکتابها را زود تمام  مى‏ کردم، با این حال من خیلى از اشعار مطول را هنوز از حفظ دارم. در مدرسه میرزاى شیرازى‏رحمه الله که بودم اساتیدم فکر  مى‏ کردند که استعدادم خیلى خوب است، لذا مربى مخصوصى براى من گذاشته بودند تا از او درس خصوصى بگیرم تا قسمتى از سطوح را در سامرا خواندم ودر کنار تحصیل درس هم مى‏ گفتم».

ورود به حوزه علمیه قم:

حضرت علامه عسکرى پس از گذراندن سطوحى از علوم حوزوى بنا به دلایلى در سال ۱۳۵۰ ه. ق. در سن هیجده سالگى در دوران ریاست حضرت آیت اللَّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى؛ وارد حوزه علمیه قم شد.

 حضرت علامه عسکرى  مى‏ فرمایند:

 «زندگى من وپدرم از املاک ساوه مى ‏گذشت واز سهم امام استفاده نمى‏ کردم، رضا شاه بردن پول را از ایران به عراق ممنوع کرد به حدى که حتى وجوهات شرعى را کمک رانند ه ها در لباسهایشان مخفى  مى‏ کردند وبه نجف (براى مرحوم آیت اللَّه العظمى سید ابوالحسن اصفهانى؛) مى ‏بردند. به همین دلیل مجبور شدم در زمان مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى؛ وارد حوزه علمیه قم شوم».

 ایشان ابتدا در مدرسه رضویه ساکن شدند، تصدى وریاست مدرسه رضویه به عهده استاد ومربى اخلاق حضرت آیت اللَّه حاج شیخ مهدى پائین شهرى؛ بود، که از چهره هاى محبوب ومقبول در شهر قم بود وبه تربیت شاگرد  مى‏ پرداختند وهنوز خاطر ه هاى خوش از ایشان در خاطره مردم این شهر باقى است.

 حضرت علامه پس از مدتى اقامت در مدرسه رضویه به مدرسه فیضیه منتقل شدند وبا حضرت آیت اللَّه حاج شیخ على صافى برادر بزرگتر حضرت آیت اللَّه العظمى صافى گلپایگانى هم حجره شدند، دروس سطوح عالى (رسائل، مکاسب، کفایه ومنظومه حاج ملا هادى سبزوارى (در حکمت)) را در محضر اساتید بزرگى همچون آیت اللَّه العظمى سید شهاب‏الدین مرعشى نجفى؛ وحضرت آیت اللَّه حاج شیخ محمدحسین شریعتمدار ساوجى آموختند.

 حضرت استاد این دروس را با هم مباحثه بزرگوارشان حضرت آیت اللَّه حاج شیخ مرتضى حائرى یزدى؛ صبحها پس از نماز صبح مباحثه  مى‏ کردند. در این زمینه  مى‏ فرمایند:

 «من وهم بحثم مرحوم حاج شیخ مرتضى حائرى(ره) هر کتابى را از دو جایش مباحثه  مى‏ کردیم وقبل از شرکتِ در درسِ استاد، حتماً آن درس را بحث  مى‏ کردیم».

 در محضر امام‏ خمینى؛ وعلم کلام: یکى از امتیازات ایشان این است که در عنفوان جوانى با مردى بزرگ در علم ومعرفت آشنا شدند. بزرگ مردى که بعدها دست ابر قدرت شرق و غرب را از این کشور قطع کرد وحکومت جمهورى اسلامى را در ایران حاکم کرد.

 حضرت استاد علامه عسکرى کتاب باب حادى عشر را (که در علم کلام مى ‏باشد) در محضر رهبر کبیر انقلاب عارف بزرگ امام خمینى؛ آموختند.

 «در یکى از حجرات صحن مطهر حضرت معصومه(س) مرحوم امام خمینى؛ درس کلام شروع کرده بودند که بنده نیز در آن شرکت  مى‏ کردم».

 درس تفسیر:

 درس تفسیر در حوزه آن روز از جمله دروس بى  ‏رونق بود وتوجه کمى به آن مى ‏شد، حضرت علامه عسکرى از جمله کسانى هستند که در رسمیت بخشیدن وتوجه بیشتر کردن به تفسیر قرآن کوشش وسعى فراوانى کردند ودر همین راستا با دوست وهمفکرشان (در این زمینه) حضرت آیت اللَّه سید محمود طالقانى درس تفسیرى را در محضر حضرت آیت اللَّه میرزا خلیل کمره ‏اى شروع کردند.

 مربّى اخلاق استاد: حضرت علامه گذشته از استفاده‏ هاى فراوان علمى از این اساتید بزرگ از مرحوم آیت اللَّه العظمى سیّد محمّدتقى خوانسارى؛ وآیت اللَّه حاج شیخ مهدى پائین شهرى؛ استفاده‏هاى فراوان اخلاقى کردند. ایشان در این باره  مى‏ فرمایند:

 «مربى اخلاقم مرحوم شیخ مهدى پائین شهرى بود. البته از اساتید دیگرى نیز در اخلاق عملى استفاده کردم [مثلاً] مرحوم آیت اللَّه سیّد محمّدتقى خوانسارى؛ که روزها خدمتشان مى‏رسیدیم وبا اخلاقشان تربیت مى‏شدیم نه با حرفشان».

 بازگشت به سامرا:

 حضرت استاد پس از چند سال اقامت در حوزه علمیه قم بنا به دلایلى به سامرا ]چون که طرح نوینى براى تحصیل وتعلیم وتفسیر علوم قرآنى پى ریختند که این طرح با مخالفت رو برو شد وهمین امر موجب شد که از قم به سامرا هجرت کنند[ بازگشتند ودروس باقى مانده از سطح (بخشى از کفایه) وخارج فقه واصول را در سامرا نزد اساتید بزرگى همچون آیت اللَّه میرزا حبیب ‏اللَّه اشتهاردى؛ وآیت اللَّه مرعشى شوشترى و... آموخت.

 حضرت آیت اللَّه میرزا حبیب ‏اللَّه اشتهاردى؛ از ویژگیهاى خاصى برخوردار بود هم میراث دار مکتب سامرا بود وهم از شاگردان مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ هادى تهرانى؛ بود که صاحب مکتب خاصى در علم اصول بود. این استاد بزرگ وقتى هوش واستعداد حضرت علامه را مى ‏بیند توجه بیشترى به ایشان مى‏کند. چنانچه استاد خود در این باره  مى‏ فرمایند:

 «استاد اصلى من [در سامرا] مرحوم آیت اللَّه آقا میرزا حبیب‏ اللَّه اشتهاردى (ره) بود که توجه خاصى به من داشت و حتى براى من و هم مباحثه ‏ام مرحوم شیخ غلامحسین درس اختصاصى مى ‏گذاشت که جلو بیفتیم».

 ودر جاى دیگر  مى‏ فرمایند:

 «حوزه علمیه سامرا چندین استاد بزرگ داشت یکى مرحوم جدم آیت اللَّه میرزا محمّدتقى تهرانى؛ وآیت اللَّه میرزا محمود شیرازى؛ وآیت اللَّه میرزا حبیب‏اللَّه اشتهاردى».

 هجرت به کاظمین:

 حضرت استاد پس از درکِ تهاجمِ بیگانه در جامعه، به تألیف کتابى به نام «الامراض الاجتماعیه» پرداختند وبه دنبال کسى بود که با حضرت استاد هم فکر وهم رأى باشد، در این میان تنها کسى که مى‏توانست به ایشان کمک کند، استاد احمد امین (مؤلف التکامل فى الاسلام) بود.

 استاد امین از اساتید برجسته در علم ریاضى در تمام عراق بودند. ایشان به پنج زبان دنیا (یعنى انگلیسى، فرانسوى، ترکى، عربى وفارسى) در حد نوشتن وخواندن وسخن گفتن تسلط داشت.

 حضرت علامه عسکرى (به دنبال استاد امین) به کاظمین سفر کرده وکتاب «الامراض الاجتماعیه» را به استاد امین مى‏دهند تا او مطالعه کند ونظرات خودش را بدهد.

 «شب با استاد احمد امین در صحن کاظمین قرار گذاشتیم. وقتى ایشان آمد، از نوشته من تعجب کرده بود، که یک طلبه این مطالب را درک کرده است به اصطلاح خودش گفت: اگر کسى این واقعیات را فهمید باید ماهى صد دینار به او بدهیم.

 ایشان براى شروع کار مى‏ گفت: باید دارالمعلمین تأسیس کنیم ومن مى‏ گفتم از مدارس ابتدائى شروع کنیم. ایشان مى‏ گفت: براى مدارس ابتدائى از کجا معلم تهیه مى‏کنید؟ در مدارس جدیده که معلم متدین وجود ندارد، در مدارس قدیمه (حوز ه هاى علمى) که کسى نمى ‏تواند این کار را بکند، من هر دو سخن را از جانب ایشان زیاده روى مى‏دیدم، طلبه نمى ‏تواند در مدارس ابتدائى درس بدهد یعنى چه؟! البته بعدها فهمیدم که او درست مى‏ گفت، بالاخره روى نظرم توافق شد».

 استاد پس از تأسیس این مدرسه به سامرا بازگشتند؛ اما مدتى نگذشته بود که استاد امین از اداره مدرسه به تنهایى عاجز مانده بود، نامه‏اى به حضرت علامه عسکرى مى‏ نویسد ومى‏ گوید: شما مرا در اینجا گرفتار کردى وخودت فرار کردى. حضرت علامه بعد از این نامه دوباره به کاظمین رفتند ودر رأس کارها قرار گرفتند.

 این مدرسه که در سال ۱۳۶۳ هـ. ق. (در ۳۱ سالگى حضرت استاد علامه عسکرى) تأسیس شده بود گذشته از روال عادى درسها، برنامه‏ هاى فوق العاده‏اى داشت واز شاگردان این مدرسه مى ‏توان به شهید آیت اللَّه سید محمّدباقر صدر؛ اشاره کرد.

 بازگشت مجدد به سامرا وادامه تحصیل:

 حضرت علامه عسکرى پس از افتتاح این مدارس، تصمیم داشتند که دانشکده اسلامى افتتاح کنند ولى با مخالفت افراد متنفذى روبرو شدند، لذا به سامرا بازگشتند ویک دوره دیگر در دروسِ خارج آیت اللَّه میرزا حبیب‏اللَّه اشتهاردى؛ که از روى کتاب عروة الوثقى آیت اللَّه سید محمدکاظم یزدى؛ تدریس مى ‏شد شرکت کردند ودر این ایام بود که درهاى تحقیقات جدید علمى به روى ایشان باز شد وتألیفات گراسنگ وبى‏نظیرى همچون «عبداللَّه بن سباء» و«نقش عایشه در تاریخ اسلام» انجام گرفت.

 سفرى به قم براى تأسیس حوزه نوین:

 در همین ایام که با اوائل مرجعیت حضرت آیت اللَّه العظمى بروجردى؛ در ایران بود وایشان احساس کرد که مساعدتر بودن اوضاع حوزه علمیه قم نسبت به حوزه عراق مى ‏شود حوزه نوینى در قم ایجاد کرد، لذا به قم آمدند، برنامه ایجاد یک حوزه نوین اسلامى که (شامل دروس حدیث‏شناسى، علوم قرآنى، تاریخ اسلام وتبلیغ در کنار فقه واصول بود) را به حضرت آیت اللَّه العظمى بروجردى؛ ارائه دادند.

 حضرت آیت اللَّه العظمى بروجردى؛ با طرح حضرت علامه موافقت کردند؛ اما در مقدمات کار بودند که اوضاع ایران بخاطر جریان ملى شدن صنعت نفت آشفته شد. لذا حضرت علامه مجبور مى‏شوند که به عراق برگردند؛ اما این بار ایشان در بغداد ساکن شدند وبا حمایتهاى مرجعیت وقت حضرت آیت اللَّه العظمى حکیم؛ شروع به تأسیس مؤسسات فرهنگى اجتماعى سیاسى نمودند. حضرت علامه در این زمینه  مى‏ فرمایند:

 «با حمایت مرحوم آیت اللَّه حکیم؛ (که نماینده ایشان در بغداد هم بودم) شروع کردم به ایجاد مؤسسات اسلامى شامل مدارس دینى، مدارس جدید براى دختران وپسران (از ابتدائى تا پایان دبیرستان) مراکز آموزشى براى دختران وپسران، درمانگ ه ها، صندوق‏هاى خیریه، کتابخانه‏ها و… در شهرهاى مختلف عراق براى جامعه شیعه، همچنین یک بیمارستان در بغداد ودانشکده اصول الدین که پس از سالها پیگیرى ورنج وخون دل خوردن در سال ۱۳۸۴ ه. ق. در بغداد تأسیس شد.

 در بغداد علاوه بر منبر ومحرابى که در محله کراده شرقى داشتم، هر روزه درس‏هاى حدیث وتفسیر وتاریخ اسلام وعقاید گذاشته بودم که دانشجویان جوان واساتید وطلاب جوان، استقبال زیادى از آنها  مى‏ کردند».

 حضرت علامه عسکرى در کنار تمامى اشتغالات فرهنگى وسیاسى واجتماعى، چه در عراق وچه در ایران به تحقیق وتألیف کتابهاى گوناگون در راستاى هدایت جامعه مشغول بودند، حاصل این تحقیقات علمى، دگرگونى وهموار نمودن ر ه هاى شناخت معارف اسلامى بود ونگاه هاى محققین وتشنگان حقیقت را متوجه مکتب اهل بیت(ع) نمود.

 حضرت علامه در این زمینه  مى‏ فرمایند:

 «هر تحقیقى براى نگارش یک تاریخ صحیح از صدر اسلام (یعنى از آغاز دعوت تا پایان عصر ائمه) وبخصوص شکل‏گیرى تشیع ومکتب اهل بیت: به یک گردنه‏اى از احادیث وروایات مشهور ومقبول در نزد قاطبه مسلمانها ومورخان وسیره‏نویسان ومحدّثان مى‏رسید که این روایات از نظر من اعتبار وعلمیّت واستناد لازم را نداشتند واز یک دستِ تحریفگر در تاریخ اسلام خبر مى‏دادند، دستى که مکتب اهل بیت(ع) را به حاشیه رانده بود، پرده بردارى از این واقعیت بناهاى رفیعى را که برخى مورخان بزرگ اهل سنت ونظیر طبرى برافراشته بودند متزلزل کرد… اینجا بود که بحمد اللَّه زحماتم نتیجه داد ونگا ه ها را متوجه مکتب اهل بیت(ع) وحوزه شیعه کرد، کتابهائى از قبیل عبداللَّه بن سباء، صد وپنجاه صحابى ساختگى، احادیث عایشه، بارها در قاهره وبیروت با اجازه وبدون اجازه من چاپ شدند، علماء واساتید اهل سنت بر آنها مقدمه یا نقد نوشتند وبه زبانهاى مختلف هم ترجمه شدند وتصور مى‏کنم به خواست خدا تأثیرى بر جریان تفکر اسلامى داشته‏اند».

 حضرت استاد در طول عمر با برکت وپر بارشان، در کنار کارهاى علمى، فرهنگى وسیاسى واجتماعى و تاسیس مراکز آموزشی اسلامی در مناسبتهاى گوناگون با عالمان واندیشمندان ودیگران مباحثه ومناظره داشتند؛ از جمله:

۱ – مرحوم آیت اللَّه سیّد محمّد بن اسماعیل حسینى (شیخ الاسلام) ساوجى، عالِمى فقیه وپرهیزکار بود. ایشان سالیان متمادى ملازم وهمراه عارف بزرگوار علامه حضرت آیت اللَّه سیّد مرتضى کشمیرى؛ بود و از شدت اخلاص وارادتى که به این عارف بزرگوار داشت بعد از وفات ایشان نام فرزندش را مرتضى گذاشت. این عالم ربانى وخدمتگزار (زمانى که براى زیارت مخصوص امیرالمؤمنین ‏علیه ‏السلام به نجف آمده بودند) در نجف بیمار شده ودر تاریخ بیست وپنجم ذیحجه الحرام ۱۳۳۳ هـ. ق. وفات نمودند. بدن مبارکش را پس از غسل وطواف به وادى السلام منتقل کرده ودر کنار قبر پدر بزرگوارشان جنب قبر حضرت هود وحضرت صالح دفن شد. ۲ – حضرت آیت اللَّه سیّد اسماعیل حسینى (شیخ الاسلام ساوجى) جدّ پدرى استاد: فرزند سیّد محمّد کوچک ساوجى عالمى جلیل از بیت علم وشرافت بود. ۳ – خاتمة المحدثین حضرت آیت اللَّه میرزا محمد شریف عسکرى تهرانى(ره) جد مادرى استاد، حضرت علامه عسکرى در حدود هفت ماهگى پدر بزرگوارشان را از دست داده بودند و در دامانِ جد بزرگوارشان حضرت آیت اللَّه میرزا محمد شریف عسکرى تهرانى‏ رحمه الله وبا توجهات خاص وتشویقات ایشان پرورش علمى وعملى یافتند. ایشان در ماه شعبان ۱۲۸۱ هـ. ق. در تهران دیده به جهان گشود. پدرش (مرحوم رجبعلى) در سال ۱۲۸۷ هـ. ق. وفات یافت. وى به همراه دائى خود به نام سید زین العابدین مشهور به سید آغا ومادرش در سال ۱۲۹۰ هـ. ق. به نجف مشرف شدند ودر سال ۱۲۹۲ هـ. ق. به همراه آن دو به سامرا هجرت کردند. ایشان در آغاز به تألیف فهرستِ ابوابِ بحار الانوار به نام «مصابیح الانوار» اشتغال داشت وپس از آن مشغول به تألیف مستدرک بحار الانوار گردید وتا هنگام وفات (۲۸ جمادى الاولى ۱۳۷۱ ه. ق.) به این امر اشتغال داشتند. ۱ – مباحثه با بن‏ باز مفتى بزرگ عربستان‏ ۲ – مباحثه با دانشمند بزرگ اهل سنت ابوالعلى مودودى‏ ۳ – مباحثه با امام جمعه رقّه‏ ۴ – مباحثه با یکى از علماء اهل سنت‏ ۵ – مباحثه با مبشر ومبلغ مسیحى در بغداد

Copyright 1999-2014 All rights are Reserved to Aalulbayt Global Information Center