طلوع امید
زمستان بود و سرمای استبداد بیداد می کرد که ناگاه بذر امید در خانه ای ساده در روستای «گِلْیَرد طالقان» جوانه زد. مولودی از تبار پاکان که بر پیشانی بلندش طالعی از سرفرازی و استواری نقش بسته بود، در دامان پدری روحانی و مجاهد، نغمه حیات سر داد و لبخند شادی را بر لبان سید ابوالحسن طالقانی نمایان ساخت. پدر که سالیانی چند در خلوت انس با معبود، آرزوی پسری داشت، به شکرانه این مولود، نام او را محمود گذاشت و بر پشت جلد قرآنش چنین نگاشت: «سید محمود روز شنبه چهارم ربیع الاول ۱۳۲۹ق به دنیا آمد». گویی همین نوشتار کوتاه، پیوندی ناگسستنی میان سید محمود و قرآن، این کتاب چگونه زیستن و چگونه مُردن به وجود آورد.
در سنگر تحصیل
آیت اللّه سید محمود طالقانی، در پنج سالگی وارد مکتب خانه زادگاه خود شد و آنجا دروس مکتبی را گذراند. او در هفت سالگی برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد و با پوشیدن لباس روحانیت، به مدرسه ملا رضا در میدان امین السلطان رفت و دروس مقدماتی صرف و نحو را در این مدرسه گذراند. سید محمود سپس در ده سالگی، برای ادامه تحصیل در علوم حوزوی وارد شهر قم شد و به سرعت دروس حوزوی را گذراند که شگفتی همگان را در پی داشت. ایشان تحصیل خود را تا حدود سال ۱۳۱۱ش در قم ادامه داد. در همین روزها، با فوت پدرش، عازم نجف اشرف شد و از دروس خارج بزرگان حوزه استفاده کرد و از آیت اللّه سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد گرفت. او پس از مدتی به ایران بازگشت و در حوزه علمیه قم به تحصیل پرداخت. در قم نیز از آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، اجازه اجتهاد گرفت. ایشان همچنین از آیت اللّه مرعشی نجفی و شیخ عباس قمی اجازه نقل حدیث به دست آورد.
در کانون اسلام
آیت اللّه طالقانی پس از پایان یافتن تحصیلاتش، به تهران بازگشت و ازدواج کرد. وی از همان آغاز ورود به تهران، با نوشتن مقاله و سخنرانی، موجب جذب جوانان شد. مرحوم طالقانی علت آمدنش را به تهران چنین بیان می کند: «پس از درگذشت مرحوم پدرم، به اصرار دوستان و آشنایان به تهران برگشتم، چون احساس کردم جوانان از نظر عقاید و ایمان در معرض خطر قرار گرفته اند. پس به پیروی از روش مرحوم پدرم، جلساتی را برای عده ای از جوانان و دانشجویان در زمینه اصول عقاید و تفسیر قرآن تشکیل دادم». در همین راستا، ایشان «کانون اسلام» را برای نشر معارف قرآن و سنّت تأسیس کرد و سلسله سخنرانی هایی برای ارشاد مردم ترتیب داد و همچنین، مجله ای به نام دانش آموز از طرف این کانون منتشر گردید.
در نهضت ملی ایران
پس از شهریور ۱۳۲۰که به رانده شدن رضاخان از کشور و باز شدن فضای سیاسی نسبی انجامید، برخی از رهبران سیاسی ایران به باز پس گیری حقوق از دست رفته ملت ایران همت گماشتند. از جمله، دکتر مصدق و یارانش در مجلس شورای ملی، شعار ملی کردن صنعت نفت را سر دادند. این شعار که از سوی ملت ایران و به ویژه آیت اللّه سید ابوالقاسم کاشانی تأیید می شد، با پایمردی و همکاری ایشان مورد تأیید رهبران مذهبی نیز قرار گرفت. در این راستا، آیت اللّه طالقانی که مبارزه با استعمار و استبداد را تکلیف شرعی خود می دانست، با شور و ایمانی عمیق به این نهضت پیوست.
مناره ای در کویر
آیت اللّه طالقانی زمانی که در تهران مسکن گزید، ابتدا در مسجد ملک، واقع در دروازه قزوین و بعد از آن برای مدتی در مسجد منشور السلطان واقع در خیابان سپه غربی، نماز جماعت می خواند و تفسیر قرآن می گفت. بیشتر افراد پای منبر او، جوانان و دانشجویان و قشرهای تحصیل کرده بودند و این مسجد کوچک، گنجایش این همه جمعیت را نداشت. به همین دلیل، ایشان به مسجد هدایت در خیابان استانبول سابق رفت. این مسجد، مرکز پیوند دین، دانش و سیاست بود و در آن، جوّ خفقان و حاکمیت استبداد، میعادگاه مبارزان و مجاهدان راه حق و آزادی بود و طالقانی پرچمدار این مبارزه ها و الگوی آن به شمار می رفت. شهید دکتر مصطفی چمران، مشاهدات خود را از مسجد هدایت این گونه توصیف می کند: «به راستی که آن اجتماع با هدفی متعالی تشکیل می شد و در توفان حوادث سیاسی آن روزگار، به مانند کشتی نجات بود که ما را از خطرات انحراف به گرداب های چپ و راست حفظ می کرد».
جهان بینی اسلامی
آیت اللّه طالقانی هیچ گاه خط فکری اش را به زمان و مکان خاصی محدود نکرد، بلکه با آزاد اندیشی و جهان بینی اسلامی که داشت، برای هم بستگی ملل و مذاهب اسلامی سعی بسیار کرد. او با «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» همکاری داشت و به نمایندگی مرجع عالی قدر تشیع، حضرت آیت اللّه العظمی بروجردی، برای رساندن پیام ایشان به «شیخ محمود شلتوت»، همراه جمعی از علما در کنگره اسلامی دارالتقریب قاهره شرکت جست. همچنین کتاب تحلیلی و پر ارزش امام علی بن ابی طالب علیه السلام ، نوشته یکی از برادران اهل سنت را ترجمه کرد تا در پرتو وجود تابناک حضرت علی علیه السلام در راه تقریب گام برداشته باشد. همچنین ایشان در بهار سال ۱۳۳۱، در کنگره جهانی «شعوب المسلمین» کراچی پاکستان شرکت کرد و سخنرانی بسیار مهیّجی درباره مسائل جهان اسلام و راز عقب ماندگی مسلمانان ایراد کرد که بسیار مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت.
کمک به فلسطین
آیت اللّه طالقانی، از نخستین کسانی بود که با صراحت و قدرت هر چه تمام، دولت اسرائیل را غاصب دانست و مسلمانان جهان، به ویژه ملت ایران را به مبارزه با اسرائیل و برگرداندن حقوق از دست رفته فلسطینی ها فرا خواند. مرحوم طالقانی در سال ۱۳۲۷، به همراهی آیت اللّه کاشانی و دیگر گروه های اسلامی، نخستین همایش بر ضد اسرائیل را بر پا کردند. بعد از آن، او در سال ۱۳۲۸به فلسطین رفت و از نزدیک با رنج های مردم فلسطین و آوارگی ایشان آشنا شد. در همین راستا بود که در عید فطر سال ۱۳۴۸، در خطبه نماز عید فطر به مسئله فلسطین پرداخت و ضمن آگاه ساختن مردم از ستم رفته بر مردم فلسطین و یادآوری مسئولیت آنان در این مبارزه، از ایشان خواست فطریه های خود را برای کمک به مبارزان فلسطینی هدیه کنند. او خود اولین نفر بود که دست در جیب کرد و فطریه اش را کنار محراب گذاشت.
مبارزات
آیت اللّه طالقانی به بهانه مخالفت با رفراندوم «انقلاب سفید» شاه در ششم بهمن ۱۳۴۱، دستگیر و به مدت چهار ماه و هشت روز در زندان قزل قلعه زندانی شد. پس از آزادی، ایشان همواره به مبارزه های خود بر ضد رژیم ستم شاهی ادامه داد تا اینکه بعد از قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲، اعلامیه ای با عنوان «دیکتاتور خون می ریزد» منتشر شد که رژیم، آیت اللّه طالقانی را مسئول نشر آن دانست. به همین دلیل، ایشان را در ۲۲خرداد ۱۳۴۲دستگیر و در دادگاهی فرمایشی، به ده سال زندان محکوم کردند؛ البته رژیم شاه مجبور شد ایشان را در آبان ۱۳۴۶آزاد کند. مرحوم طالقانی به دلیل ادامه دادن مبارزه ها، در سال ۱۳۵۰به مدت یک ماه در خانه زندانی و سپس به زابل و بعد به بافت کرمان تبعید شد و در خرداد ۱۳۵۲به تهران بازگشت. در پاییز ۱۳۵۴، ایشان دوباره دستگیر و روانه زندان شد، تا اینکه در شامگاه هشتم آبان ۱۳۵۷با آغاز خروش مردم و قیام اسلامی، از زندان آزاد گردید.
همراه با انقلاب
آیت اللّه طالقانی، در چهاردهم آذر ۱۳۵۷با انتشار اعلامیه ای، با ابراز ناراحتی از کشتار مردم به دست رژیم شاه در ماه محرم، از مردم خواست در راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا شرکت کنند. رژیم شاه فشار زیادی بر ایشان وارد کرد که آن پیام را پس گیرد، ولی ایشان نپذیرفت و خود شخصا با شرکت در این راهپیمایی پر شور، حرکت انقلابی مردم ایران را جهت بخشید و آن را به رفراندومی بزرگ بر ضد حکومت شاه و به روزی سرنوشت ساز در پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نقش آیت اللّه طالقانی همانند پیش از انقلاب، چشم گیر به نظر می رسید و از ایشان با عنوان یاور و یار وفادار امام خمینی رحمه الله یاد می شد. پس از پیروزی انقلاب، ایشان بارها به رهبری امام خمینی رحمه الله تصریح و آن را تأیید کرده بود.
نماز جمعه
آیت اللّه طالقانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در برپایی نماز جمعه نقش مهمی را ایفا کرد و پس از طرح مسئله با امام خمینی رحمه الله با موافقت ایشان رو به رو شد و به امامت نماز جمعه تهران منصوب گردید. آیت اللّه طالقانی مکان برگزاری نماز جمعه را دانشگاه تهران انتخاب کرد تا از این رهگذر، نمازگزاران را به دانشگاه بکشاند و دانشگاهیان را به صف نماز بیاورد و دین داری و روشن فکری را به هم بیامیزد. ایشان شش نماز جمعه در تهران اقامه کرد که نخستین آن پنجم مرداد ۱۳۵۸و آخرین آن شانزدهم شهریور ۱۳۵۸بود. از دیگر مسئولیت های آیت اللّه طالقانی، می توان به عضویت در شورای انقلاب و مجلس خبرگان قانون اساسی اشاره کرد که به نمایندگی از مردم تهران در آن شرکت می کرد.
پرتویی از قرآن
مهم ترین و مشهورترین اثر آیت اللّه طالقانی، کتاب پرتویی از قرآن اوست که در شش جلد به چاپ رسید. آیت اللّه طالقانی پرتویی از قرآن را با پشت گرمی یک کتاب خانه و در محیطی آرام ننوشت، بلکه آن را در زندان قصر و اوین یا در تبعیدگاه و خانه ای نوشت که هر روز احتمال می رفت به آن حمله کنند. البته به گفته اهل فن، از بسیاری از تفسیرهای طراز اول قرآن، خواندنی تر، دل نشین تر، ذوق انگیزتر و غفلت زداتر است. عنوان پرتویی از قرآن، ابتکاری، فروتنانه و بدون ادعای تفسیرپردازی است. طالقانی کتابش را تفسیر ننامید و خود را مفسر نخواند، بلکه تنها پرتویی از قرآن شمرد و درباره آن نوشت: «آنچه پیرامون آیات و از نظر هدایت قرآن نگارش می یابد، عنوان تفسیر ندارد و به حساب، مقصود نهایی قرآن نیست. از این رو، عنوان پرتویی از قرآن را برای آن مناسب تر یافتم».
خاموشی دری
آیت اللّه طالقانی در شامگاه ۱۸شهریور ۱۳۵۸با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات که در خانه ایشان بود، تا ساعت ۲۴طول کشید.پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد که با داروی خانگی آرام گرفت. سپس به سراغ پزشک رفتند. پزشک هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش به دیدار معشوق پر کشیده بود. پیکر پاک ایشان، فردای آن روز، ۲۰شهریور ۱۳۵۸بنابر وصیتش، میان شهدای بهشت زهرا علیهاالسلام به خاک سپرده شد. در پی آن، دولت یک روز را تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام کرد.
پدیدآورنده: مهدی خویی