چرا هدف قرآن فقط هدايت انسان است؟
بهترين كتاب، كتابي است كه از تمام جهات ازجمله: محتوا و پيام، متقن و
مستند بودن، فصاحت و بلاغت و... ممتاز و بينظير باشد. قرآن كريم تمام خصوصيات يك
كتاب ممتاز را دارد.
علامه طباطبايي؛ ميگويد: (قرآن) مشتمل بر حق محض است؛ حقي كه باطل ـ
نه در عصر نزولش و نه بعد از آن ـ در آن رخنه نميكند.(الميزان، علامه طباطبايي؛،
ج 17، ص 256، اعلمي بيروت.)
حضرت عليميفرمايد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: ديري نپايد كه فتنهها
برپا شود. پرسيدم: يا رسولالله! راه فرار و رهايي از فتنهها چيست؟ فرمود: كتاب
خدا؛ كتابي كه اخبار گذشتگان و آيندگان شما در آن آمده است؛ كتابي كه حل و فصل
اختلافات شما در آن است؛ كتابي كه حق و باطل را به آساني از هم جدا ميسازد؛
حقيقتي كه هزل و شوخي در آن راه ندارد... هر كس هدايت را در غير آن بجويد، به
ضلالت و گمراهي ميافتد؛ قرآن كتاب حكمتآميز و راه مستقيم است؛ كتابي كه هوسهاي
بشري نميتواند آن را تغيير دهد... .
افزون بر اين، قرآن در فصاحت و بلاغت كلام، به نهايت درجه خود رسيده و
هر آنچه بشر تا روز قيامت به آن نياز دارد، با بهترين و زيباترين لفظها و با ترتيب
و نظم خاصي در آن بيان شده است، و با توجه به اين كه خود قرآن به آوردن مثل و
مانند دعوت كرده است؛ امّا هيچكس نتوانسته مثل و همتاي آن را بياورد.
خداوند متعال نيز قرآن را بهترين سخن و كلام ميداند و ميفرمايد: خداوند
بهترين سخن را نازل كرده؛ كتابي كه آياتش ]در لطف و زيبايي و عمق و محتوا[ همانند
يكديگر است، آياتي مكرر دارد، ]با تكراري شوق انگيز[ كه از شنيدن آنها بر اندام
كساني كه از پروردگارشان ميترسند لرزه ميافتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه
ذكر خدا ميشود... .(زمر، 23)
از طرف ديگر قرآن معجزه پيامبراكرمبوده و از جنبه لفظي و معنوي داراي
اعجاز است؛ قرآن سبك مخصوصي دارد كه نه شعر است، چون وزن و قافيه ندارد و از ركن
ديگر شعر كه تخيل است در قرآن استفاده نشده است، و نثر هم نيست؛ زيرا هيچ نثري
آهنگبردار نيست؛ امّا قرآن بسيار آهنگين و تنها كتابي است كه ميتوان آن را با
آهنگ قرائت كرد.
قرآن، وجوه ديگري از نظر اعجاز، مانند: اخبار از غيب و يا پيشبينيهاي
غيبي و... دارد.
بنابراين، قرآن چون سخن خداوند متعال، فصيح و بليغ، پرمحتوا و هدفمند،
مشتمل بر اخبار غيبي، معجزه پيامبراسلامبيهمتا و... است، بهترين كتاب نام
گرفته است.(برگرفته از مجمعالبيان، علامه طبرسي، ج 1 و 2، ص 85، دارالمعرفه ،
آشنايي با قرآن، شهيد مرتضي مطهري، ج 1 و 2، ص 239 و 241 ـ 243 و 250، انتشارات
صدرا.)
قرآن كريم برنامههايي را براي رشد و تكامل انسانها بيان داشته و
الگوهايي را مطرح ساخته است: الگوهايي را كه قرآن مطرح كرده، غالباً از انبيأ و
اولياي پروردگارند كه در بين مردم ميزيستند و با آنها معاشرت داشتند، مانند:
حضرت نوح، ابراهيم، يوسف، يعقوب، عيسي، موسي، خضر، مريم: و اصحاب كهف و...
در قرآن به صراحت از الگو بودن حضرت ابراهيمو حضرت پيامبراكرمياد شده است:
"قَدْ
كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِيَّ إِبْرَ َهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ؛
(ممتحنه، 4) براي شما سرمشق خوبي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند وجود
داشت."
"لَّقَدْ
كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ (احزاب، 21) مسلماً
براي شما در زندگي رسول خدا(ص) سرمشق نيكويي بود."
بنابراين، ميتوان با مطالعه زندگاني حضرت ابراهيم و پيامبراكرمو ساير
پيامبران و اولياي الهي درسهاي بزرگي براي زندگي گرفت.
علاوه بر الگوهاي قرآن كه براي همه مردم معرفي شدهاند، تعاليم و برنامههاي
قرآن نيز جنبه عمومي داشته و همه بشر را در بر ميگيرد و اين بدين جهت است كه
تعاليم قرآن بر فطرت انسان منطبق است و ميتواند در زندگي همه انسانها تطبيق و
پياده شود. خود قرآن نيز در آيات متعددي به فراگير بودن تعاليم و برنامههاي خويش
تصريح كرده، همه انسانها را مخاطب قرار داده است؛ مانند آيه 52 سوره قلم:
"وَ مَا هُوَ إِلآ ذِكْرٌ لِّلْعَـَـلَمِينَ؛ و حال آنكه(قرآن) به جز
تذكاري براي جهانيان نيست." و آيه 28 سوره سبأ: "وَ مَآ أَرْسَلْنَـَكَ
إِلآ كَآفَّهً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَ نَذِيرًا...؛ و ما تو را جز بشارتگر و
هشداردهنده براي تمام مردم نفرستاديم."(ر.ك: آموزش عقايد، آيهالله مصباح
يزدي، درس سيوچهارم.)