چرا نميتوانيم از درمانهاي قرآني براي مشكلات معنوي يا اجتماعي استفاده كنيم؟
قرآن، دو كار اساسي نسبت به انسانها بر عهده دارد: نخست آنها را از
هرگونه بيماري، عيب، ظلمت و نارساييهاي فكري، اخلاقي و عملي پاك ميسازد؛ سپس
براي جوانه زدن شكوفههايِ فضايل انساني، آنها را به سوي ارزشها و صفات
پسنديده و خداگونه هدايت و تربيت ميكند.
خداوند متعال در اينباره ميفرمايد: "وَ نُنَزِّلُ مِنَ
الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لاَ يَزِيدُ
الظَّـَـلِمِينَ إِلآ خَسَارًا؛ (اسرأ، 82) قرآن را نازل ميكنيم كه شفا و رحمت
براي مؤمنان است و ستمگران را جز خسران ]و زيان[ نميافزايد." در اين آيه
شريفه، "شفأ" به مرحله پاكسازي دروني و "رحمت" به مرحله
هدايت به سوي خدا اشاره دارد. آري، قرآن نسخه شفابخش، براي هرگونه انحرافات اعتقادي
و اخلاقي است. اگر كسي ميخواهد خود را از بيماري شرك، جهل، غرور، حسد، نفاق،
دروغ، غيبت، بيصداقتي، اعمال زشت و... نجات دهد، دارويش در قرآن هست.
خداوند متعال ميفرمايد: "قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَهٌ مِّن
رَّبِّكُمْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ؛ (يونس، 57) از سوي پروردگارتان
اندرز و شفادهنده دلها نازل شد."
عليميفرمايد: "از اين كتابِ بزرگِ آسماني براي بيماريهاي خود
شفا بخواهيد و براي حل مشكلاتتان از آن ياري بطلبيد؛ چرا كه در اين كتاب درمان
بزرگترين دردهاست: درد كفر و نفاق و گمراهي و ضلالت."(ترجمه نهجالبلاغه،
محمّد دشتي، خ 176، ص 332ـ334، افق فردا.)
البته اين نسخه، مانند نسخههاي ديگر، هنگامي در قلب و روح انسان اثر
دارد كه به آن عمل شود. آثارش وقتي نمايان ميشود كه فرمانش را در زمينه علم و
آگاهي و عدل و داد و تقوا و پرهيزگاري، اتحاد و صميميت، از خودگذشتگي و جهاد
و... بپذيريم و بدان عمل كنيم. آنگاه به سرعت خواهيم ديد كه نابسامانيهايمان
سامان مييابد.(ر.ك: تفسير نمونه، ج 12، ص 236ـ242.)
خوشبختانه پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي انتقال اين مفاهيم گامهاي
بزرگي برداشته شده و در مورد كشف و تبيين و طبع و نشر معارف قرآني به زبانهاي
گوناگون (كودكانه و...) كارهاي عمدهاي انجام گرفته است. راهاندازي شبكههاي
قرآني صدا و سيما، سايتهاي قرآني، نمايشگاههاي قرآني، و... از جمله اين فعاليتهاي
چشمگير است.
بنابراين، اين تذكر شما كه براي جوانان زمينه مناسب يا تفاسير مناسب براي
فهم و درك آنان فراهم نشده جاي سؤال دارد؛ البته، ما نيز با شما موافقيم كه اين
فعاليتها معمولاً از حد حرف و شكل عبور نكرده و در رفتارهاي افراد نهادينه نشده
است. اين كاستي دو علت ميتواند داشته باشد:
1. انتخاب زبان
نامناسب از سوي متوليان فرهنگ و معارف قرآني؛
2. گرايش
نداشتن برخي جوانان به امور و مفاهيم مذهبي با توجه به تبليغات گسترده و پر زرق و
برق، از سوي فرهنگهاي معارض.
به نظر ميرسد هر دو دليل به ويژه دومي ـ با توجه به اين كه طبع انسان
خواه ناخواه به آزادي بيقيد و بند گرايش دارد ـ دليل ناكارآمدي فعاليتها باشد.
اين كاستي جز با شروع تربيت صحيح كودك از منزل و سپس استمرار آن در مدرسه
و دبيرستان ميسر نيست. موقعي كه در منزل از سوي بزرگان حرفي از قرآن و دين نباشد،
هر نوع فعاليت قرآني بينتيجه ماند.
افزون بر تربيت صحيح كودك، رفتارهاي بزرگان به ويژه مسئولان كشور، نقش
عمدهاي در حاكم شدن رفتار قرآني در جامعه و بين جوانان خواهد داشت.
از سوي ديگر لمس و درك معارف قرآن كريم ـ مانند همه امور ـ جز با نزديك
شدن به آن ممكن نيست. براي انس با قرآن دستكم قرائت آن، و سپس فهم مفاهيم آن از
كتابهايي كه به اين منظور نگاشته شده است لازم است.