معناى لغوى رمضان را توضيح دهيد .
معناى لغوى رمضان را توضيح دهيد
رمضان يكى از اسمهاى خداوند است و همچنين نام ماه نهم از
ماههاى قمرى بين شعبان و شوال كه در اين ماه روزه بر همه مسلمين واجب ميباشد.
اصل لغت واژه رمضان را به معناى رَمَضَ به معناى شدت گرما و تابش آفتاب بر ريگ ذكر
كردهاند.(1)
انتخاب اين
واژه در مورد ماه رمضان از لطافت و دقت نظر خاصى برخوردار است چون كه سخن از
گداخته شدن است اين اصطلاح در قرآن كريم و احاديث اسلامى هم ريشه دارد. خداوند
سبحان در مورد عظمت اين ماه ميفرمايد: (شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هديً
للناس و بينات من الهدى و الفرقان».(2) ماه رمضان ماهى است كه قرآن براى ارشاد و
هدايت و فرق ميان حق و باطل نازل شده است.
در سوره بقره
خداوند در زمينه روزه اين ماه ميفرمايد: (يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام
كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون)، اى افرادى كه ايمان آوردهايد روزه بر
شما نوشته شد همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما نوشته شده تا پرهيزكار شويد.
از اين آيه
ميتوان استفاده كرد كه يكى از آثار معنوى صوم در وجود انسان بعد تقوى و پاكدامني
ميباشد. در احاديث متعددى نيز روايت شده كه پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «انما سُمي
الرمضان لانه يرمض فيه الذنوب»، رمضان را رمضان ناميدهاند زيرا كه معاصى در اين
ماه سوزانده ميشوند يا اين ماه گناهان را از بين ميبرد.(3)
و يا از رسول
مكرم اسلام نقل شده كه ميفرمايد: «الصوم جنه من النار»؛ روزه سپرى است در مقابل
آتش جهنم.(4)
يا در حدي
ديگر از امام صادق(ع) ميفرمايد كه: «لكل شئ زكاه زكات البدن الصيام»، براى هر
چيزى زكاتى است و زكات بدن انسان روزه گرفتن است.
بنابراين با
توجه به مطالب ذكر شده ميتوان نتيجه گرفت كه وجه تسميه و نامگذارى رمضان به خاطر
اين است كه انسان به وسيله روزه اين ماه تقوا را كسب كند و از اين طريق بعد معنوي
سعادت دنيوى و اخروى او تأمين ميشود. و كسى كه اين ماه را با نيت خالص و رضاي
پروردگارش به عبادت و خودسازى سپرى كند طبق روايت معاصى و گناهان او آمرزيده ميشوند.(5)
پى نوشتها
(1).لسان
العرب، ج 5، ماده ذ - ر - علامه ابن منظور، چاپ التراث العربى بيروت،
(2).سوره بقره، آيه
185،
(3).سوره بقره، آيه
183، به نقل از تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج 1، چاپ دارالكتاب الاسلاميه،
(4).مجمع البيان، ج
2، ص 12، چاپ مؤسسه الاعلمى بيروت، الطبعه الاولى سال 1415 ه’ 1995 م،
(5).المنجد فى اللغه،
ماده ذ - ر،