تمام آيات اين سوره ـ جز چند آيه كه در آخر آن آمده است ـ درباره سرگذشت جالب و شيرين و عبرتانگيز پيامبر خدا، حضرت يوسفاست؛ و به همين دليل، اين سوره به نام سوره "يوسف" ناميده شده است. و نيز به همين جهت است كه از مجموع 27 بار آوردن نام يوسف در قرآن، 25 مرتبه آن در اين سوره آمده است و فقط دو مورد آن در سورههاي ديگر (غافر، 34؛ انعام، 84) ميباشد. محتواي اين سوره بر خلاف سورههاي ديگر قرآن، به هم پيوسته و بيان فرازهاي مختلف يك داستان است كه در بيش از ده بخش، با عباراتي فوق العاده گويا، جذّاب، فشرده، عميق و مهيّج به تصوير كشيده شده است. داستان پردازني كه اين حكايت را نقل ميكنند، نتوانستهاند اهداف قرآن را در اين داستان دنبال كنند، ولي آشنايان با كلام الهي دريافتهاند كه همه چيزش الگو و اسوه است ـ در لابه لاي اين داستان، عاليترين درسهاي عفّت، خويشتن داري، تقوا، ايمان و تسلط بر نفس را، منعكس ساخته است، به طوري كه هر تلاوت كنندهاي ـ هر چند بارها آن را خوانده باشد (باز هنگام خواندنش بياختيار، تحت تأثير جذبههاي نيرومندش قرار ميگيرد؛ به همين جهت است كه قرآن، لقب زيباي "احسن القصص" (بهترين داستان ها) را برايش انتخاب كرده است و در آن براي اولواالالباب (صاحبان مغز و انديشه) عبرت ها بيان كرده است. دقت در آيات مبارك اين سوره، اين واقعيت را براي انسان روشنتر ميسازد كه قرآن، در تمام ابعادش معجزه است، چرا كه قهرمانهايي را كه در داستان ها معرفي ميكند؛ قهرمانهايي واقعي ـ نه پنداري و خيالي ـ هستند كه هر كدام در نوع خود بينظيرند؛ مانند ابراهيم، قهرمان بت شكن، با آن روح بلند و سازشناپذير در برابر طاغوتيان. نوح، قهرمان صبر و استقامت و پاي مردي و دل سوز در آن عمر طولاني و پر بركت، موسي، قهرمان بزرگ در تربيت جمعيت لجوج در برابر طاغوت عصيانگر. و اينك يوسف، قهرمان پاكي و پارسايي و تقوا، در برابر يك زن زيباي هوس باز و حيلهگر.
قرآن كريم براي به تصوير كشيدن پاكي و پارسايي يوسف، در حساسترين لحظه ها در متن تمام قضايا وارد ميشود؛ امّا در همه جاي بيان صحنهها، آيات الهي را اشعه نيرومندي از تقوا و پاكي احاطه كرده است.( ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 9، ص 292، نشر دارالكتب الاسلاميه. )