سوره توحيد، به نام سوره "اخلاص" و "الاساس"(الاتقان في علوم القرآن، سيوطي، ج 1، ص 197، منشورات الرضي، بيدار.)، نيز خوانده شده است. در اين سوره از توحيد پروردگار و يگانگي او سخن گفته شده است. خواندن اين سوره، معادل يك سوم قرآن كريم ثواب دارد؛ زيرا تقريباً دريك سوم قرآن كريم، پيرامون توحيد بحث شده كه عصاره آن در سوره توحيد بيان شده است.
نخستين آيه اين سوره در پاسخ سؤالات مكرري كه در زمينه اوصاف پروردگار شده بود، ميفرمايد: "قل هو اللَّه ئگحد؛ بگو: او خداوند يكتا و يگانه است".
ضمير "هو" رمز و اشارهاي به اين واقعيت است كه ذات مقدس او در نهايتِ خفاست و از دسترس افكار محدود انسانها بيرون است؛ هر چند آثار او آنچنان جهان را پر كرده كه از همه چيز ظاهرتر و آشكارتر است.
"الله": اسم خاص براي خداوند متعال است؛ در همين يك كلمه به تمام صفات جلال و جمال او اشاره شده است.
"احد":از ماده "وحدت" است؛ لذا بعضي "احد" و "واحد" را به يك معنا تفسير كرده، معتقدند: هر دو به آن ذاتي اشاره است كه از هر نظر بيهمتا و منفرد باشد؛ در علم يگانه است؛ در قدرت بيمثال است... و خلاصه از هر نظر بينظير است.
در آيه بعد در وصف ديگري از آن ذات مقدس يكتا ميفرمايد: "اللَّه الصمد؛ او خداوندي است كه همه نيازمندان قصد او ميكنند."
"صمد": راغب در "مفردات" ميگويد: "صمد"؛ به معناي آقا و بزرگي است كه براي انجام دادن كارها به سوي او ميروند. بعضي گفتهاند: "صمد" به معناي چيزي است كه تو خالي نيست؛ بلكه پر است.
در جاي ديگر گفته شده: اين كه به خداوند متعال، "صمد" گفته ميشود، به خاطر آن است كه بندگانش قصد درگاه او ميكنند. در حديثي بيان شده است كه امام حسيندر معناي "صمد"، چنين فرمودند: "... آري، خداوندِ "صمد"، كسي است كه از چيزي به وجود نيامده و در چيزي وجود ندارد و بر چيزي قرار نگرفته، آفريننده اشيا و خالق آنهاست؛ همه چيز را به قدرتش به وجود آورده است؛ آنچه براي فنا آفريده به ارادهاش از هم متلاشي ميشود و آن چه براي بقا خلق كرده به علمش باقي ميماند؛ اين است خداوند صمد...".(مجمع البيان، طبرسي؛ ج 10، ص 565، مؤسسه الاعلمي، بيروت.)
سپس در آيه بعد به رد عقايد "نصارا" و "يهود" و "مشركان عرب" ـ كه براي خداوند متعال فرزندي يا پدري قايل بودند ـ پرداخته و ميفرمايد: "لم يلد و لم يولد؛ (هرگز) نزاد، و زاده نشد.
" از بعضي روايات استفاده ميشود كه "تولد" در آيه فوق، معناي وسيعتري دارد و هرگونه خروج اشياي مادي و لطيف را از او و يا خروج آن ذات مقدس را از اشياي مادي و لطيف ديگر نفي ميكند.
بنابراين، اگر خداوند متعال، فرزند ندارد، به دليل آن است كه از عوارض ماده بركنار ميباشد.
و در آخرين آيه، مطلب را درباره اوصاف خداوند متعال، به مرحله كمال رسانده و ميفرمايد: "و لم يكن له كفوًا احد؛ و براي او هيچگاه شبيه و مانندي نبوده است!"
"كفو"، در اصل به معناي همطراز در مقام و منزلت است و سپس به هرگونه شبيه و مانند اطلاق شده است.
مطابق اين آيه، تمام عوارض مخلوقان و صفات موجودات و هرگونه نقص و محدوديت از ذات پاك او منتفي است؛ اين همان توحيد ذاتي و صفاتي است؛ بنابراين او نه شبيهي در ذات دارد، نه مانندي در صفات و نه مثلي در افعال و از هر نظر بينظير و بيمانند است.(ر.ك: تفسير نمونه، آيه الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 27، ص 431 ـ 443، دارالكتب الاسلاميه ، تفسير الميزان، علامه طباطبايي؛، ج 20، صـ391، نشر اسلامي.)