در شأن نزول اين سوره و دو آيه اوّل آن، روايات متعدّدى وارد شده كه "صلح حديبيه" در اين سوره شريفه، به عنوان "فتح مبين" معرفى شدهاست. هنگامى كه پيامبر(ص) از حديبيه باز مى گشت (و سوره فتح نازل شد)، يكى از اصحاب عرض كرد: اين چه فتحى است كه ما را از زيارت خانه خدا باز داشتند و جلوى قربانى ما را گرفتند؟! (چرا كه پيامبر(ص) در سال ششم هجرت ماه ذى القعده به قصد عُمره به سوى مكه حركت كرد، ولى در نزديكى مكه با خبر شد قريش تصميم گرفتن از ورود او جلوگيرى نمايند تا اين كه پيامبر(ص)به حديبيه (روستائى در بيست كيلومترى مكه) رسيد و صلح رقم خورد). پيامبر (ص) فرمود:" بد سخنى گفتي، بلكه اين بزرگترين پيروزى ما بود كه مشركان راضى شدند بدون برخورد خشونت آميز شما را از سرزمين خود دور كنند و به شما پيشنهاد صلح دهند، و با آن همه ناراحتى كه قبلاً ديده اند، تمايل به ترك تعرّض نشان دادند".
سپس پيامبر(ص) ناراحتى هايى را كه در بدر و احزاب تحمل كردند به آن ها ياد آور شد. مسلمانان تصديق كردند كه اين اعظم فتوح بوده است و آن ها از روى ناآگاهى قضاوت كردند.
زهرى كه از رجال معروف تابعين است مى گويد: فتحى عظيم تر از صلح حديبيه صورت نگرفت، چرا كه مشركان با مسلمانان ارتباط يافتند و اسلام در قلوب آن ها جايگزين شد و در عرض سه سال گروه عظيمى اسلام آوردند، و جمعيت مسلمانان با آنها فزونى گرفت. (1)
امّا تفسير آيات اول و دوم اين سوره: در اين دو آيه قسمتى از نتائج پر بركت "فتح مبين" (صلح حديبيه) تشرح شده است. خداوند چهار موهبت عظيم را در سايه اين فتح نصيب پيامبرش(ص) كرد: مغفرت،تكميل نعمت،هدايت و نصرت. در مورد پيامبر اسلام(ص) نسبت هاى ناروا و گناهان پندارى فراوانى وجود داشت. او را جنگ طلب،آتش افروز، بى اعتنا به سنّت هاى راستين ،غير قابل تفاهم و مانند آن مى شمردند. صلح حديبيه نشان داد آيين او بر خلاف آنچه دشمنان مى پنداشتند، يك آيين جامع و الهى است و آيات قرآنش ضامن تربيت نفوس انسان ها و پايانگر ظلم و ستم و جنگ و خونريزى است. او به خانهخدا احترام مى گذارد؛ هرگز بى دليل به قوم و جمعيتى حمله نمى كند؛ او اهل منطق و حساب است؛ پيروانش به او عشق مى ورزند؛ او به راستى همهانسان ها را به سوى محبوبشان "الله" دعوت مى كند، و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحميل نكنند، طالب صلح و آرامش است.
به اين ترتيب فتح حديبيه تمام گناهانى كه قبل از هجرت و بعد از هجرت، يا تمام گناهانى كه قبل از اين ماجرا و حتى در آينده ممكن بود به او نسبت دهند ،همه را شُست،و چون خداوند با فتح مكه و يا فتح حديبيه، كه آن نيز منتهى به فتح مكه شد، شركت و نيروى قريش را از آنان گرفت و پيروزى را نصيب پيامبر(ص) نمود. مى توان گفت: گناهانى را كه رسول خدا(ص) در نظر و پندار مشركان داشت، پوشانيد و همه آنها را شستشو داد و حضرت(ص) را از شرّ قريش ايمنى داد.
خلاصه اين كه گناهان،واقعى نبود، بلكه گناهانى پندارى بود كه در افكار مردم وجود داشت. در غير اين صورت اين مطلب با عصمت پيامبر گرامى(ص) سازگار نيست. پس مراد از كلمه "ذنب" در آيه شريفه، تبعات بد و آثار خطرناكى است كه دعوت آن حضرت (ص) از ناحيه كفار و مشركان به بار مى آورد و اين آثار از نظر لغت ذنب است، كه در نظر كفار پيامبر(ص) را در برابر آن مستحقّ عقوبت مى ساخت، همچنان كه موسى(ع) در جريان كشتن جوان قبطي، خود را گناهكار قبطيان معرفى نمود: "و لهم على ذنبٌ فأخاف ان يقتلون".(2) اين معناى گناهان رسول خدا(ص) مى باشد.
اگر رابطه آمرزش اين گناهان را با فتح حديبيه در نظر بگيريم، مطلب روشن است، رابطه اى كه از "لام" "ليغفر لك الله" استفاده مى شود و كليد رمز براى گشودن معنى آيه است.(3)
براى اطلاعات بيشتر به ترجمه تفسير الميزان، جلد 18 ،صفحه چهار صدو به بعد و تفسير نمونه،جلد 22، صفحهپنج به بعد را مطالعه بفرماييد.
پى نوشت ها:
(1) تفسير نمونه، ج27، ص 267.
(2) بحارالأنوار، ج 46، ص 220.
(3) بحارالأنوار، ج43، ص 192.