واژه "تأويل"، يك واژه قرآني است كه حدود هفده بار در قرآن تكرار شده است؛ مهمترين آنها در سوره آل عمران آمده است: "فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـَبَهَ مِنْهُ ابْتِغَآءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَآءَ تَأْوِيلِهِي وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُوَّ إِلآ اللَّهُ وَالرَّ َسِخُون فِي الْعِلْم؛(آل عمران،7) اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزي كنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير نادرستي براي آن ميطلبند، درحالي كه تفسير آنها را جز خدا و راسخان در علم نميدانند.
" "تفسير" در لغت يعني شرح، بيان، توضيح و تبيين، يا روشنگري عبارات دشوار يك متن. بعضي از قرآنپژوهان، تفسير قرآن را به "علم فهم قرآن" تعريف كردهاند يا "تفهيم مرادالله"؛ "فهميدن و فهماندن" اينكه مراد خداوند و صاحب قرآن، از هر عبارتي در قرآن چيست كه البته بايد متكي به قواعد زباني، زبانشناسي، واژهشناسي و علوم بلاغي و نيز حتيالمقدور متكي به احاديث و اخبار باشد
. نخستين و مهمترين منبع فهم قرآن و تفسير آن، خود قرآن كريم است، كه از آن به "القرآن يفسّر بعضه بعضاً"؛ تعبير كردهاند يعني بخشهايي از قرآن روشنگر بخشهاي ديگر آن است. پس از قرآن كريم، دومين منبع مهم براي تفسير قرآن احاديث است.
تأويل، از مادّه "أوْل" و به معناي "رجوع"، و در باب تفعيل، به معناي "برگرداندن" است. در عرف قرآن، بيان حقيقتي را ميگويند كه امري از امور و معنايي از معاني از قبيل احكام، و يا معارف و يا قصص و يا غير اينها به آن حقيقت تكيه دارند. مأخذي است كه معارف قرآن از آنجا گرفته ميشود و اصولاً تأويل مراجعه خاصي است و از مفاهيمي كه معنا و مدلول لفظي دارند، نيست؛ بلكه از امور خارجي و عيني است و اگر گفته ميشود كه آيات قرآن تأويل دارد، در حقيقت وصف تأويل صفت خود آيات نيست؛ بلكه صفت متعلق آنها است، كه اعمال انسانها و يا چيز ديگري است.
بنابراين، تمامي بيانات قرآني چه احكام و چه مواعظ و چه حكمتهايش مستند به آن است. چنين حقيقتي، در باطن تمامي آيات قرآني، چه محكمش و چه متشابهش هست. اين حقيقت، نه از سنخ الفاظ است و نه از سنخ معاني؛ بلكه امري عيني، واقعيتدار و خارجي است كه از آن حقيقت عيني، به "امّالكتاب"، "كتاب مكنون"، "لوح محفوظ"، "عندالله" و "لديالله" ياد شده و دستيابي به اين مقام رفيع، تنها در اختيار راسخان در علم و اهلبيت عصمت و طهارت است و نصيب افراد غيرمعصوم، مانند صحابه و يا تابعين نميشود.(ر.ك: الميزان، ج 10، ص 66، ج 3، ص 23، 27، 44، / وحي و قرآن، علامه طباطبايي، ص 143، بنياد علوم اسلامي؛ قرآن در قرآن، جوادي آملي، نشر اسرأ، ج 1، ص 421 ـ 425.)
ولي نزد متأخران چنين شايع شده است كه "تأويل" به معناي مخالف ظاهر لفظ گفته ميشود، ولي حق آن است كه بگوييم: "تأويل واقعيتي است كه مستند بيانات قرآن، اعم از حكم، حكمت يا موعظه قرار ميگيرد. تأويل براي همه آيات قران، چه محكم و چه متشابه وجود دارد و از قبيل مفاهيم و معاني نميباشد تا الفاظ بر آن دلالت داشته باشد، بلكه تأويل، از امور "عيني" است و فراتر از آن است كه قالبهاي الفاظ آن را فرا گيرد.
" البته معناي ديگر "تأويل" كه از آن بهره فراواني گرفته ميشود ـ به گونهاي كه عنوان كتب و مقالات قرار ميگيرد ـ، معناي "توجيه متشابه" است، يعني زماني كه آيه متشابهي از نظر عقلي و نقلي، به گونه صحيحي توجيه شود، ميگويند اين، تأويل آيه است؛ البته در اين كه "تأويل متشابه" را تنها خدا ميداند و يا غير خدا ـ يعني راسخان در علم ـ هم ميدانند اختلاف است، ولي اعتقاد شيعه آن است كه امامان معصوم: ـ كه راسخان در علم اند ـ به اذن خدا، به تأويل مشتابهات آگاه هستند.(تفسير الميزان، علامه محمد حسين طباطبايي، ج 3، ص 44ـ49، نشر مؤسسه اعلمي / التفسير و المفسرون، محمد هادي معرفت، ج 1، ص 20، نشر دانشگاه علوم اسلامي رضوي / درسنامه علوم قرآني، حسين جوان آراسته، ص 462ـ466، نشر دفتر تبليغات اسلامي.)
امّا درباره معرفي كتابهايي كه درباره تأويل قرآن نوشته شده، بايد بگوييم: افزون بر اين كه اغلب كتب تفسيري، داراي تأويل هستند ـ به اين معنا كه آيات متشابه را هم تفسير كردهاند و يا به معنايي كه ازعلامه طباطبايي نقل شد ـ برخي از كتبي كه به خصوص به تفسير آيات متشابه پرداختهاند را ميتوان نام برد، مانند: حقايق التأويل في متشابه التنزيل، سيد شرفالدين رضي؛، نشر بنياد بعثت.
امّا غير از اين دسته كتب، كتابهاي ديگري هستند كه كلمه تأويل در عناوين آنها وارد شده است، كه كلمه تأويل در اين گونه موارد، بيشتر به معناي تفسير است و يا دست كم مانند كتب تفسيري ديگر داراي تفسير و تأويل هر دو ميباشد؛ مانند: انوارالتنزيل و اسرار التأويل، نوشته قاضي بيضاوي و مدارك التنزيل و حقائق التأويل، نوشته ابوالبركات نسفي، و...
شما ميتوانيد براي به دست آوردن تأويل آيات ـ به هر كدام از معناهايي كه بيان شد ـ به كتب تفسير فارسي، مانند: تفسير نمونه، ترجمه تفسير الميزان و... مراجعه كنيد؛ هم چنين براي آشنايي بيشتر با تأويل قرآن ميتوانيد به كتب فارسي زير مراجعه نماييد:
منابع:
1. روشهاي تأويل قرآن، محمد كاظم شاكر؛
2. ترجمه اعجاز البيان في تأويل ام القرآن، صدر الدين قونوي؛
3. باطن و تأويل قرآن، علي اكبر بابايي؛
4. روششناسي اهلبيت: در تفسير ـ تأويل ـ تطبيق قرآن، حسين تقوي دهاقاني؛
5. تأويل قرآن كريم ازديدگاه عامه، فاطمه محمدي آراني.