وحي در قرآن، به معاني متعددي به كار رفته است كه ميتوان آنها را در يك تقسيمبندي به صورت ذيل بيان كرد:
الف) هدايت تكويني؛ مانند: "و أوحي في كل سمأ أمرها؛(فصلت،12) خداوند سبحان در هر آسماني نظام تكويني آن را تقدير نموده و به وديعت گذاشته است." و همچنين آيات 4 و 5 سورة زلزال.
ب) ادراك و الهام غريزي: مانند "و أوحيَ ربّك إلي النحل...؛(نحل، 68 و 69) خداوند به زنبور عسل وحي و الهام كرد... ."
ج) الهام و القاي در قلب: مانند "و أوحينا إلي أُمّ موسيَ... .؛(قصص،7) و ما به مادر موسي الهام كرديم... ." و همچنين: "إذ يوحي ربّك الي الملَئِكة أنّي معكم..."(انفال،12)
د) اشاره: مانند "فخرج علي قومه من المحراب فأوحيَ إليهم أن سبّحوا بكرةً و عشيّاً؛(مريم،11) او (زكريا) از محراب عبادتش به سوي مردم بيرون آمد و با اشاره به آنها گفت: (به شكرانه اين موهبت) صبح و شام خدا را تسبيح گوييد.
" القائات شيطاني: مانند "و كذَلك جعلنا لِكلّ نبي عدُواً شيَطين الإنس و الجنّ يوحي بعضهم إلي بعضٍ زخرف القول غروراً"(انعام، 112)
همچنين: "و إنّ الشيَطين ليوحون إليَ اوليائِهم ليجَدلوكم...؛(انعام،121) و بدرستي كه شياطين به دوستانشان القا ميكنند كه با شما مجادله كنند... ."
و) وحي به پيامبران: "كذَلك يوحي إليك و إلي الذين من قبلك..."(شوري،3)(ر.ك: الهيات، استاد سبحاني، ج 3، ص 122ـ128، مؤسسه امام صادق7 / علوم قرآني، آيت اللّه معرفت، بخش وحي، نشر مؤسسة التمهيد.)
از مجموع موارد استعمال وحي و مشتقات آن در قرآن ميتوان نتيجه گرفت كه وحي در برخي موارد در مفهوم "تشريعي"، و در برخي ديگر "تكويني" است. مفهوم تشريعي همان است كه بر پيامبران فرستاده ميشد، و رابطة خاصي ميان آنها و خدا بود كه فرمانهاي الهي و حقايق را از اين طريق دريافت ميداشتند.
وحي تكويني، در حقيقت همان غرائز، استعدادها، شرايط و قوانين تكويني خاصي است كه خداوند در درون موجودات مختلف جهان قرار داده است.(تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 20، ص 491، دارالكتب الاسلامية.)