دليل اين كه، قواعد اعلال در كلمه "إستحوذ" عمل نكرده، سَماعي بودن آن از عَرَب هست، ضمن اين كه خارج از قياس نيز ميباشد.
كلمه "استحوذ" فعل ماضي از باب استفعال و "واو" در آن صحيح هست، مبني بر اصل بودن آن.
"ف" را در اصطلاح فاي "فصيحه" مينامند؛ به اين معنا كه از شرط مقدر پرده برداشته است: "ان كانت دعواكم صحيحه فلم تقتلون".
لام، حرف جرّ است و ما، اسم استفهام در محل جر به لام به معناي "لاَي شيء"، و حذف "الف" از "ما" به جهت فرق گذاشتن بين ماي استفهاميه و خبريه است حذف الف، در قاعدة كلي چنين بيان ميشود: هرگاه حرف جر بر ماي...
با توجه به سياق آيه معلوم مي شود به صورت متكلم وحده درست نيست ، بلكه بايد به صورت مخاطب باشد. .بنابراين ، خطاب شعيب به موسي است كه تو نجات يافتي ، و بايد صيغهء مخاطب باشد.(1)
پـاورقي
1.مجمع البيان ، ج 7 ص 388؛ الميزان ، ج 16 ص 26و...
"مِنْ" از "حروف جارّه" ميباشد كه به پانزده معنا در كلام عرب آمده است؛ از اين معاني، حدود سيزدهتاي آن در قرآن آمده كه يكي از معاني "مِن" ـ كه اغلب هم به همين معنا به كار ميرود ـ "ابتداي غايت" است كه در فارسي معناي "از" ميدهد، مانند: "سُبْحَـَنَ الَّذِيَّ أَسْرَيَ بِعَبْدِهِي لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَي...
در اين سؤال از دو جهت گفتمان قرآن مردانه تلقي شده است؛ ليكن از جهت فراواني ضماير مذكر در قرآن و ديگري از جهت توصيف نعمت هاي بهشت متناسب با خواسته مردان.
جهت اوّل : اين كه اكثر ضماير قرآن مذكر است، طبق قواعد زبان عربي است. مواردي كه ضماير به كار مي رود، چهار حالت دارد:
1-همه مذكر باشند...
كلمه "لسنفعاً" براي تخفيف و سجع و نظم ميباشد و نون در آن، نون تأكيد خفيفه است كه قلب به تنوين شده و اعراب نيست.
نزد اهل بصره، اختيار آن است كه با ألف "لنسفعاً" نوشته شود، براي اين كه در حال وقف بر آن به ألف است، ولي اختيار اهل كوفه آن است كه با نون "لنسفعن" نوشته شود، زيرا در حقيقت نون است، نه الف و تنوين[1]. "...
در زبان عربي كلمه پس از ادات استثنا ـ كه به آن مستثنا ميگويند ـ هميشه منصوب نيست. چنان چه جمله مثبت باشد و مستثنا منه در جمله ذكر شده باشد، مستثنا منصوب خواهد بود، مانند: جأ القوم الا زيداً
اگر جمله منفي باشد و مستثنا منه ذكر نشده باشد ـ كه در اصطلاح ادبيات عرب به آن استثناي مفرّغ ميگويند ـ مستثنا اعراب مستثناي...
يادآور ميشويم كه در جايي كه در چند جمله كه به دنبال آمده و با حرف عطف به يكديگر متصل گشته است كلمهيي كه دلالت بر تقدم و تأخر و ترتيب دارد يه كار رفته باشد مانند «فا» «ثم» در آنجا بيترديد تقدم و ترتيب استفاده ميشود ولي چنانچه با واو عطف گرفته شده باشد دلالتي بر ترتيب نيست گرچه نفس تقدم يك جمله در لفظ با توجه به اينكه گوينده آن...
مذكر يا مؤنث بودن يك عنصر در مثلهاي قرآن تأثيري ندارد؛ چرا كه هدف و مقصود از مثلهاي قرآن، محتوا و پندهاي آنهاست؛ چنانكه معروف است كه ميگويند: "در مثل مناقشه نيست"؛ بايد به محتوا انديشيد و نه عناصر سازنده آن؛ حال چه عنكبوت باشد، چه غير آن. ديگر آنكه "عنكبوت" مؤنث مجازي است و شامل مذكر و مؤنث ميشود.
قبل از جملهء چنين است : كذلك يبيّن الله لكم الآيات لعلكم
تتفكرون .
مرحوم علامه طبرسي در تفسير مجمع البيان مي فرمايد: دو
احتمال دارد:
1. اين كه
متعلق به كلمهء باشد؛ يعني : يبيّنٌ في الدنيا و الآخرة؛ خداوند آيات را براي شما
در دنيا و آخرت بيان مي كند.
2 .متعلق به
كلمهء در آيهء قبل باشد؛ يعني آيات...