پاسخ مبتني بر مقدماتي است: 1. راه تفهيم و تفاهم در ميان ما انسانها به كارگيري الفاظ است. خداوند حكيم نيز پيام خود را از همين طريق با استفاده از پيامبري از سنخ خودمان و با الفاظ خودمان به ما ميرساند. 2. ترديدي نيست كه الفاظ محدود بوده، ولي مفاهيم و معاني حقايق عالم هستي نامحدودند، و انسانها در درك مفاهيم متنوع و متفاوتند؛ يعني در مواردي، ممكن است دو نفر از يك لفظ، دو معنا را بفهمند و هر چه تلاش و دقت شود تا لفظ به گونهاي آورده شود كه همه از آن مفهوم واحدي بفهمند، باز هم تا حدودي نميتوان جلوِ آن را گرفت و اين اختصاص به كتاب خدا ندارد؛ بلكه در گفتار عادي بشر، شعرِ شعرا و... نيز چنين است؛ به عنوان نمونه ميتوان به شعر حافظ اشاره كرد كه در مفاهيم آن ميان ادبا و شعرا اختلافات فراواني وجود دارد. 3. قرآن كريم، حامل معارفي والا و نامحدود است؛ لكن براي تفهيم به ما انسانها در قالب الفاظ تنزل يافته و به ما عرضه شده است. 4. چون الفاظ، از گنجايش حقايق و معارف قاصر هستند، آيات متشابه پيدا شده است آياتي كه يك لفظ با معاني و احتمالات بسياري داشته؛ مثل تعبير نور براي خداوند كه نامحدود و كمال مطلق است و تعبيري را ميطلبد كه در عين گويايي، مشكل ترديد و شبههانگيزي را نداشته باشد؛ ناگزير براي تقريب به ذهن شنونده از اين تعبير كه نوعي تشبيه معقول به محسوس است استفاده ميكند.
چون كه با كودك سر و كارت فتادپس زبان كودكي بايد گشا د
با تعابيري مثل قدرت مطلقه خداوند كه قرآن ميفرمايد "دست خدا بالاي همه دستهاست" (فتح، 10 و انعام، 61) ممكن است توهّم جسمانيت خداوند بشود؛ اما با مراجعه به آيات محكمات، مانند (شوري، 11) (كه تشبيه و مماثلت مخلوق را از خدا نفي ميكند) اين مشكل حل ميشود؛ لذا در قرآن دو گونه آيه وجود دارد: محكم و متشابه(آل عمران،7)(ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي؛، ج 3، ص 22 ـ 100.)
وجود آيات متشابه نيز به عللي كه اجمالاً اشاره شد، ضروري است؛ اما وقتي به آنها برخورد ميكنيم، نبايد آنها را به تنهايي معنا كنيم؛ بلكه بايد آنها را به محكمات ارجاع بدهيم؛ بنابراين، روشهاي جلوگيري از تحريف معنوي در نصوص ديني بيان شده است. يكي از آن روشها همين ارجاع متشابهات به محكمات است.(ر.ك: تفسير نورالثقلين، العروسي الحويزي، ج 1، ص 315 ـ 318، روايات شماره 24 ـ 47، اسماعيليان.)
امّا اين كه چرا برخي از افراد به آيههاي متشابه استناد ميكنند، پاسخ را خود قرآن داده و فرموده است. "...فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـَبَهَ مِنْهُ ابْتِغَآءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَآءَ تَأْوِيلِه...؛(آل عمران،7)...اما كساني كه در دلهايشان انحراف است براي فتنهجويي و طلب تأويل آن (به دل خواه خود)از متشابه آن پيروي ميكنند..."
بنابراين از وجود آيههاي متشابه گريزي نيست و اين آيهها با مراجعه به آيههاي محكم روشن ميشود. كساني كه تنها به آيههاي متشابه استناد ميكنند در دلهايشان انحراف است و قصد فتنهجويي دارند.
افزون بر اين، اين كه برخي در طول تاريخ اسلام براي توجيه افكار و اعمالشان به آيههاي قرآن استناد كردهاند، به خاطر وجود آيههاي متشابه در قرآن نيست؛ بلكه اين توجيه، نوعي تفسير به رأي است كه در آيههاي متشابه و محكم جريان دارد؛ بدين جهت پيامبر اكرم و امامان معصوم: به شدت تفسير به رأي را نكوهش كرده و نهي نمودهاند.