تا اتمام نيمه اول قرن اول هجري، يگانه راه قرائت قرآن سماعي بوده است. قاريان و حافظان فراواني، قرائت خويش را سينه به سينه از قاريان پيش از خود ميگرفتند و سند اين قرائات به قاريان مشهور صدر اسلام و پيامبراكرمو حضرت اميرالمؤمنينميرسيد. در اين مدت دراز قاريان فراواني پرورش يافتند كه بعدها خود حامل قرائت صحيح قرآن و نگهبان آن شدند.
در اوايل نيمة دوم قرن اول هجري كه پاي بيگانگان ناآشنا به زبان عربي در اجتماع اسلامي باز شد، به وضع علايم و نشانههايي براي كلمات قرآن نياز مبرم احساس گرديد و در همان سالها بود كه يكي از شاگردان حضرت عليبه نام "ابوالاسود دئلي" اعرابگذاري قرآن را عهدهدار شد و اين كار را با دقت فراواني به انجام رساند. "ابوالاسود" علاوه بر تسلط به قرائت قرآن (وي از قاريان برجسته بوده است) زبان عربي و قواعد آن تسلط كافي داشت و او بود كه به اشاره و راهنمايي حضرتعليبه تدوين علم نحو همت گماشت.(ر.ك: دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 5، ص 182ـ190، "مدخل ابوالاسود" ، علوم قرآني، محمدهادي معرفت، ص 172ـ173، مؤسسة التمهيد.) اضافه بر آن، اعرابگذاري او دور از ديد قاريان و حافظان قرآن نبود به طوري كه جلو هرگونه اشتباه و خطاي احتمالي را ميبست.
اعرابگذاري ابوالاسود گر چه به كار ناآشنايان به زبان عربي فصيح و قرائت قرآن ميآمد، ولي قاريان و حافظان بسياري بودند كه همچنان بر اساس شنيدن از قاري قبل، به قرائت قرآن ميپرداختند؛ چنانكه ميبينيم قاريان مشهور تاريخ قرائت هر يك سندي قرائتي دارند؛ يعني قرائت آنها به قاريان مشهور صدر اسلام و خود پيامبرگرامياسلامو يا حضرتعليكه او نيز از پيامبر(ص) گرفته است، ميرسد، گرچه برخي از سندها از اعتبار بيشتري برخوردار است، مانند روايت حفص از عاصم كه قرائتي شيعي است؛ بنابراين، در اعرابگذاري بعدي (استنساخ از اعرابگذاري ابوالاسود و تكامل آن) همواره اعرابگذاري با قرائتهاي مقبول تطبيق داده ميشده است تا اعراب قرآن به حد تكامل خويش رسيد و علايمي مانند: سكون، تشديد، مد و غير آنها نيز بدان اضافه شد.(ر.ك: علوم قرآني، ص 174 و 175.)
ـ قرائت مشهور بين مردم كه سينه به سينه منتقل شده است، متواتر و مورد تأييد اهل بيت: ميباشد. در روايتي، امام صادقبه يكي از اصحاب دستور ميدهد كه "اقرء كما يقرو الناس..."؛ آن چنان كه مردم ميخوانند، تو نيز بخوان. (عين روايت اين چنين است:"سالم ابوسلمه گويد: در حالي كه من ميشنيدم مردي حروفي از قرآن را (به گونهاي متفاوت با آنچه كه مردم ميخوانند، بر ابوعبدالله]امام صادق[ قرائت كرد. ابوعبداللهفرمود: از اين قرائت خودداري كن همان گونه كه مردم ميخوانند، قرائت كن تا ]زماني كه [ قائمقيام كند؛ پس هر گاه قيام كند، كتاب خدا را بر جدش قرائت ميكند...")(ر.ك: روششناسي تفسير قرآن، علي اكبر بابائي و ديگران، ص 72، پژوهشكده حوزه و دانشگاه و سمت، ج اول، قم، 1379 ش.)
بر اين اساس، از روايت ياد شده و مانند آن استفاده ميشود كه شيعه تا زمان ظهور امام زمان(عج) در هر عصري موظف است قرآن را مطابق با قرائت مشهور و متداول بين مردم منطقة خود قرائت كند.(براي آگاهي بيشتر ر.ك: همان، ص 73.)
يادآور ميشويم كه به باور بسياري از صاحب نظران، متن قرآن در طول تاريخ اسلام، سينه به سينه و دست به دست، از نسلي به نسل بعد منتقل ميشده و به اين دليل همواره قاريان و حافظان بسياري از صدر اسلام تا كنون در بين مسلمانان وجود داشتند و از ارج و منزلت والايي برخوردار بودهاند؛ بنابراين قرآن با همان الفاظ و قرائت رسول خدا(ص) در طول تاريخ رواج داشته است و عواملي از قبيل ابتدايي بودن خط در زمان كتابت قرآن و خالي بودن از نقطه و اعراب و اختلاف لهجههاي قبايل عرب و احياناً اجتهادات شخص برخي قاريان، خللي در قرائت رايج ايجاد نكرده و تنها برخي قرائتهاي شخصي و نادر اشتباهاتي به وجود آورده كه مورد اعتناي جامعه اسلامي نبوده است. مقصود از قرائت مردم در روايت "و اقرء كما يقرء الناس" نيز همين قرائت معروف و مشهور رايج در طول تاريخ اسلام در ميان مسلمانان است. همچنين مطابقت قرآن موجود با قرائت عاصم از آن رو است كه قرائتها هم با قرائت مشهور ثبت شده در قرآنِ موجود، مطابق بوده است.(ر.ك: همان، ص 75 ـ 76 ، علوم قرآني، محمدهادي معرفت، ص 246 ـ 247، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، ج اول، قم، 1378 ش.)