احمد دباغ

بنده در سال ۱۳۵۳ در شهر مقدس کاظمین متولد شدم . و در سال ۱۳۶۰ به دو دلیل وارد کشور مقدس ایران شدم: هم ایرانی الاصل بودم و این که پدرم و برادرم از مبارزین ضد نظام عراق و نظام بعث‏بودند، بعد پدر و برادر بنده و چند نفر از فامیل‏های ما را گرفتند و اکنون مفقود الاثر هستند . در هفت‏سالگی وارد شهر مقدس قم شدیم . آن زمان، علاقه شدیدی به حفظ و قرائت قرآن داشتم . یادم هست در سال ۶۰، ۶۱ که به دلیل مسایل جنگی کمتر به مسائل قرآنی می‏پرداختند، نوار عبدالباسط، را گوش می‏دادم . می‏دانید بعد از جنگ و بویژه بعد از این که مقام معظم رهبری رهبر شدند، توجه به مسائل قرآنی بسیار رونق گرفت . من در آن زمان یکی یا دو تا قاری عبدالباسط و منشاوی را می‏شناختم و بیش تر نه . یک نوار عبدالباسط از سوره مریم داشتیم که اتفاقا نوار آن را به عنوان یک خاطره از اولین نواری که کار کردم نگه داشتم . این را گوش می‏کردم . اکثر سوره مریم را به وسیله همین نوار حفظ کردم . در سال ۶۲ و در نه سالگی آن وارد حوزه شدم . در حوزه هم خیلی موفق بودم نمراتم ۵\۱۹ به بالا بود . بعد از یک سال و اندی علاقه‏ام به قرآن زیاد شد . لذا به دلیل سن کم از حوزه بیرون آمدم . البته، در همین حوزه و سال ۶۲ و ۶۳ برای من مقداری ایجاد انگیزه هم شد . گفتند در تعطیلات تابستان به جای این که مثلا بیکار شوید، بروید سوره طه و سوره انسان را حفظ کنید . در تمام حوزه فقط بنده و یکی از دوستان بودم که آن دو سوره را حفظ کردیم بعد سوره از طه، سوره مریم و سوره یس را بدون استاد حفظ کردم . البته خواهرم بیشتر با من کار می‏کرد . «سال ۶۵، که دوازده سالم بود، با یکی از استادان حفظ، حاج آقای بهبهانی که مهندس کشاورزی هستند، ایشان آن موقع تقریبا ۳۵ ساله‏شان بود یک جلسه‏ای حفظ داشتند . شاید بتوان گفت: برای اولین بار در شهر مقدس قم یک جلسه خوب حفظ قرآن را ایشان شروع کردند . ما هم با تشویق خواهرم و مادر و برادرم رفتیم خدمت استاد بهبهانی . هفته‏ای سه شب در جلسات قرآن ایشان شرکت می‏کردم . جلسه ایشان خیلی موفق بود . البته جلسه را با ۳۰، ۳۵ نفر شروع کردند، ولی می‏دانید در حفظ اکثر بچه‏ها ادامه نمی‏دهند، اینهایی که ماندند پنج نفر ماندیم، ولی همه ما از حافظان قرآن شدیم . ما تقریبا دو سال و نیم به جلسه آقای بهبهانی می‏رفتیم تا سال ۶۸ . به لطف خدا سال ۶۸ حافظ کل قرآن شدم .
ما روزی یک صفحه قرآن حفظ می‏کردیم . روی مسئله قرائت زیاد تکیه می‏کردیم . می‏دانید الآن اکثر حافظان یا قاری می‏شوند یا حافظ . من علاوه بر این که، حفظ کار می‏کردیم به قرائت هم شدیدا علاقه داشتم . یعنی بنده قرائت هم کار می‏کردم . یادم هست مسابقات که می‏رفتم، ده جزء شرکت می‏کردم . مخصوصا قرائت . در هر مسابقه هم اول می‏شدم . هم به عنوان قاری نوجوان و هم حافظ قرآن جایزه می‏گرفتم . علاقه شدید داشتم . به نظر من اگر کسی سعی کند هم قرائت، هم حفظ کار کند موفقیتش بیش تر می‏شود . در مجموع، با برنامه ریزی درست استاد ۳۰ تا ۳۲ ماه کل قرآن را حفظ کردم . علاوه بر حفظ، بر حفظ شماره آیات هم آقای بهبهانی خیلی تاکید می‏کردند . از دیگر رمزهای موفقیت ما دوره کردن آیات حفظ شده بود و در هر جلسه دو سه جزء را می‏پرسیدند . من همیشه برای خواهرم، برای برادرم، ده جزء که حفظ بودم . دو سه روز یکبار می‏خواندم . حداقل سه روز بیش تر فرصت نمی‏شد . جمعه‏ها هم می‏نشستیم دوره کردن آیات حفظ شده . یادم هست منزل استاد ابواحسان می‏نشستیم از نه یا ده صبح ده شب، یعنی دوازده، سیزده ساعت . وسطش فقط ناهار می‏خوردیم و نماز می‏خواندیم . همه‏اش تمرین می‏کردیم . بعضی وقت ها هم بیش تر تلاوت می‏کردیم . یکی از رمزهای موفقیت ما استفاده از نوارهای ترتیل و حفظ قرآن بود که در سایر کشورها این امر کمتر وجود دارد . لذا اگر از نوار استفاده شود، هم از لحاظ صوت و لحن و تجوید و هم کیفیت‏حفظ کرده بالا می‏رود . من از نوار ترتیل استاد منشاوی استفاده می‏کردم . روزی دو سه جزء می‏خواندم . اول خود نوار را گوش می‏کردم، زمزمه می‏کردم، دقت می‏کردم، بعد تمام دو سه جزء برای خواهرم یا برادرم از بر تحویل می‏دادم .
مقداری فراتر از این برویم . چیزی که بعضی از حافظان قرآن را نگران می‏کند حالا چه کسانی که چند جزئی حفظ هستند و یا کسانی حافظ کل قرآن، می‏گویند بعضی وقت‏ها مشغول شدن به حفظ، موجب سهل انگاری در تامل در خود معانی قرآن می‏شود باید بین حافظ قرآن و قاری قرآن تفاوت قایل شد، معمولا قاریان کاری به محتوا و معانی ندارند . و این کار درستی نیست . علاوه بر قرائت و حفظ باید به معانی هم توجه کرد . اگر ما ندانیم که قرآن چه می‏گوید، اصلا هیچ معنایی در ذهن نباشد، هر چند این امر ممکن است‏بعید باشد چه‏طوری می‏خواهیم عمل کنیم، و لذا وقتی کسی قرآن را حفظ می‏کند، مثلا اگر بخواهد غیبت کند، آیه غیبت‏به ذهنش می‏آید، بخواهد دروغ بگوید آیه دروغ به ذهنش می‏آید . در مورد گوش کردن به حرف پدر و مادر، مثلا آیه عقوق والدین به ذهنش می‏آید . بنابراین، چنین فردی معمولا گناهش کم تر از افراد معمولی خواهد بود . علاوه بر توفیقات الهی، صد در صد خداوند به چنین اشخاص توفیق بیش تر می‏دهد تا افرادی که با قرآن زیاد ارتباط ندارند . ولی نکته‏ای که هست، این است که حافظان و قراء باید به حداقل ترجمه اکتفاء نکنیم که می‏گوییم: الله یعنی خدا، یا رحمان یعنی بخشنده و مهربان . این کافی نیست . خلاصه این که این دلیل نمی‏شود و اعتراض موجه نیست ; چون که حفظ بدون تفسیر هم فضیلت داره و برکت دارد . قرائت‏بدون تفسیر هم خیلی فضیلت دارد . ولی با دقت و تامل . چون اگر بخواهیم عامل به قرآن باشیم، نباید به صرف حفظ اکتفا کنیم . البته، مراحل اول، انس با قرآن است . مرحله دوم، آشنا شدن با الفاظ و تجوید و روخوانی و روان خوانی و مرحله سوم، قرائت . مرحله چهارم حفظ مرحله پنجم، ترجمه و تفسیر و مرحله ششم، عمل به قرآن .
ملاقات رهبری
اولین بار در سال ۶۸ که روزهای آخر عمر امام بود، ما خدمت آقا رسیدیم . یکی از برکاتی که از قرآن دیدیم در سال ۶۸ و در اولین مسابقات بین‏المللی قرآن بود . در آن مسابقه در ده جزء من دوم شدم . چهارده سال من داشتم . در دوازده فروردین ماه، یعنی دو ماه قبل از رحلت‏حضرت امام، ما به دلیل یکی از موفقیتهایی که در آن مسابقات داشتیم، خدمت امام رسیدیم . رفتیم منزل امام . امام آخر عمرشان بود . امام که وارد سالن حسینیه شدند، قرار نبود صحبت‏بکنند . چون دیگر حالشان خیلی مساعد نبود . ولی همین که آمدند بسیاری از افراد حتی حافظان قرآن که از کشورهای مختلف اسلامی آمده بودند، همه گریه کردند، افرادی که خیلی هم متعصب بودند، وقتی آمدیم بیرون از حسینیه، گفتیم: امام را چطور دیدید؟ گفتند: به محض این که امام وارد سالن حسینیه شد یک نور عجیب و یک عظمتی دیدیم . این یکی از خاطراتی که ما از قرآن داریم . بعد هم رفتیم مسابقات . آقای خامنه‏ای رئیس جمهور آن موقع بودند . ما از دست آقا جایزه گرفتیم . آقا هم خیلی خوشش آمد . آخرین دیدار هم فکر کنم در سال ۷۸ بود که باز هم در مسابقات بین‏المللی در رشته حفظ کل اول شدم، پیش آقا من تلاوت هم داشتم، بعد از قرائت‏بدون این که اجازه بگیرم مستقیم رفتم پیش آقا . خلاصه خیلی احترام گذاشتند . آن دیدار هم به یاد ماندنی است . خداوند در قرآن کریم می‏فرماید: از رحمت‏خداوند نا امید نشوید و از رحمت‏خدا کسی مایوس نمی‏شود مگر قوم کافرین . علاوه بر این همین که آدم به خودش تلقین کند که من نمی‏توانم، من ضعیف هستم و استعداد ندارم; معلوم است که ضعیف می‏شود . در هر مسابقه‏ای که آدم شرکت می‏کند، اگر معتقد باشد که تمام شد، می‏افتم و این دفعه خراب می‏کنم، مطمئن باشید قطعا و نود و نه درصد خراب می‏کند و شکست می‏خورد . تلقین اعم از مثبت‏یا منفی، بسیار اثر دارد و ما نباید به خودمان تلقین منفی کنیم .
صبر در زندگی بسیار مهم است . حدیث هم داریم که در زندگی صبر داشته باشید . بویژه افرادی که قرآن را با مشقت زیاد حفظ می‏کنند، ارزش و اعتیارشان خیلی بیش تر است از افرادی که راحت‏حفظ کنند، البته مساله صبر شامل تمام زمینه‏های زندگی می‏شود . از جمله بارز صبر، استاد بهبهانی بودند که با صبر و استقامت در چهل سالگی حافظ کل قرآن شدند . معمولا این برای افراد سخت است . این است که اگر آدم اراده کند و وقت هم بگذارد و صبر پیشه کند و هیچ وقت هم خسته نشود، قطعا موفق خواهد شد .
و مسئله‏ای که خیلی مهم است این که باید همیشه از کم شروع کرد . افرادی که موفق نشدند و در حال عقب‏نشینی هستند، به این دلیل است که این‏ها به کم قانع نشدند . در مساله حفظ هم دقیقا همین مساله مطرح است . افرادی که به کم قانع هستند روزی یک صفحه حفظ می‏کنند، بسیار موفق‏تر از سایر افرادی هستند که روزی در صفحه حفظ می‏کنند . افرادی که روزی یک صفحه حفظ کرده‏اند، واقعا حافظ هستند و مسلط‏اند و همیشه، قرآن در ذهنشان است . ولی حافظان یک ساله، زود یادشان می‏رود . برای این که کمیت را زیاد کرده‏اند و کیفیت کارشان پایین آمده است در همه کارهای در زندگی هم همین طور است . مسابقات
در سطح استان تهران در مسابقات زیادی شرکت کردم اول شدم . و همچنین در مسابقات مهم که در سطح کشور است، مسابقات بسیج، مسابقات بهزیستی دو بار اول شدم . در مسابقات مطلع الفجر سازمان تبلیغات هم اول شدم، دو سه ماه پیش، در مسابقات ثامن الائمه کشوری در شهر اصفهان هم اول شدم . در مسابقات اوقاف که مسابقات بین‏المللی در سال ۶۸ بود در ده جز دوم شدم، سال ۷۱ باز هم مسابقات بین‏المللی اول شدم حفظ کل در بین چهل کشور، سال ۷۶ در مسابقات بین‏المللی عربستان حفظ کل با تفسیر، رشته حفظ اول شدم و در تفسیر بین شصت کشور جهان دوم شدم . در سال ۱۳۷۸ در سالن کنفرانس اسلامی در تهران در میان سی و شش کشور در رشته حفظ کل اول شدم .
مسابقات کشوری سال ۷۱ مقام اول،
مسابقات کشوری سازمان تبلیغات اسلامی سال ۷۲ مقام اول،
مسابقات کشوری سازمان بهزیستی سال ۷۳ مقام اول،
مسابقات کشوری اداره کل اوقاف و امور خیریه سال ۷۸ مقام اول،
مسابقات کشوری در اصفهان سال‌های ۸۰ و۸۱ مقام اول،
مسابقات بین‌المللی سال ۶۸ در تهران مقام دوم،
مسابقات بین‌المللی سال ۷۱ در تهران مقام اول،
مسابقات بین‌المللی سال ۷۶ در مکّه مکرّمه مقام اول،
مسابقات بین‌المللی سال ۷۸ در تهران مقام اول،

 توجه به ائمه معصومین علیهم السلام
الگوهای ما، فقط ائمه معصومین (ع) و حضرت زهرا (س) است . ولی خصوصا من عرض می‏کنم، بدون تعارف که حضرت امام مهدی (عج) الگو و اسوه زندگی من می‏باشد . در جزئیات زندگی مثلا بگویید در رشته قرائت، می‏تونم بگویم که استاد عبدالباسط و استاد منشاوی، الگوی من هستند . ولی این‏ها الگو در رفتار و اخلاق و زندگی که نیستند . الگو در حفظ قرآن هستند . الگوی واقعی زندگی ائمه (ع) هستند . انس با قرآن
من هرگز نمی‏توانم قرآن را معرفی کنم، ولی می‏توانم قرآن را با خود قرآن معرفی کنم . می‏فرماید: هیچ وقت‏باطل وارد قرآن نمی‏شود . در سوره مبارکه نحل می‏فرماید: «تبیان لکل شی‏ء» اینهایی که می‏گویند دنیا پیشرفت کرده است، قرآن متعلق به قدیم است . اصلا این حرف‏ها امکان ندارد، چون قرآن همه چیز را در نظر گرفته و بیان کرده است، یا می‏فرماید خدا هم حکیم است هم حمید . لذا هیچ وقت کهنگی در قرآن راه ندارد و همیشه تازه و بکر است . و هیچ نقصی ندارد . خداوند می‏فرماید: ما قرآن را آسان کردیم، آماده کردیم برای ذکرهای یادآوری، برای تذکر برای عبرت گرفتن برای استفاده کردن، آیا کسی هست که از قرآن متذکر شود و بهره‏مند شود؟ می‏فرماید: قرآن به بهترین راه‏ها، راه‏های مستقیم استوار هدایت می‏کند . اعم از راه‏های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، عملی . حدیثی از حضرت پیامبر (ص) که به تواتر هم رسیده است، می‏فرماید: یعنی قرآن و اهل بیت (ع) کسانی که این دو امانت ارزشمند و بزرگ و با عظمت را داشته باشید و با آنان ارتباط برقرار کنید، هیچ وقت و هرگز گمراه نخواهید شد .
قرآن می‏فرماید: برای خواندن قران، خداوند هیچ محدودیتی قائل نشده است . هر چقدر می‏توانید، قرآن بخوانید . قرآن برای همه نازل شده، نه برای حافظان یا افراد خاص . منتها فرقش این است که بنده مثلا روزی شاید هفت، هشت‏ساعت‏با خدا ارتباط دارم و برای درس دادن و درس خواندن و این چیزها قرآن می‏خوانم . ولی یک نفر که کارش چیز دیگر است، مثلا مهندس هست‏یا دکتر هست، باز هم وظیفه دارد و می‏آید پنجاه آیه قرآن می‏خواند . لذا خواندن قرآن وظیفه همه است . چون که قرآن برای همه مردم نازل شده است . یک آیه می‏فرماید: قرآن الفجر ان قرآن الفجر لکان مشهودا، البته، اینجا دو تفسیر دارد . یکی گفته‏اند، قرآن فجر یعنی نماز صبح، ولی ظاهر آیه همین قرآن است . قرآن فجر یعنی از اذان صبح تا طلوع آفتاب قرآن بخوانید . لذا بنده توصیه می‏کنم به بچه‏ها و عزیزانی که دوست دارند حافظ شوند، سعی کنند شب آمده کنند محفوظات یک صفحه خود را، و ترجمه‏اش را بخوانند . و یک ترجمه را آماده کنند، نوارش را هم قبل از خواب گوش بدهند، که خیلی اثر دارد . ولی اصل کار حفظ برای صبح است . می‏خواهند حفظ کنند، صبح حفظ کنند . صبح‏ها ذهن آدمی آمادگی بیشتری برای حفظ دارد .
البته مسئله دوره فرق نمی‏کند . آدم سعی کند روز را تقسیم کند . بعد از نماز صبح برای کسانی که می‏خواهند سه جزء بخوانند، بعد از نماز صبح یک جزء، ظهر نیم جزء، بعد از عصر نیم جزء، مغرب نیم جزء و عشاء هم نیم جزء بخوانند و مرور کنند .

 اثرآیات قرآن
بستگی دارد . بعضی وقت‏ها خیلی حال دارم و از لحاظ روحی آمادگی دارم، هر آیه‏ای که می‏خوانم برای من اثر دارد . ولی اگر آمادگی روحی نداشته باشم کم می‏شود . ولی آیاتی که برای من خیلی اثر دارند، یکی آیات سوره مبارکه نور آیات ۳۵ الی ۳۸ است: «الله نور السموات والارض . . .» یکی هم سوره رحمن که خیلی قشنگ و از آن خوشم می‏آید . یکی هم آیات سوره آخر زمر و به ویژه سوره مبارکه انسان، سوره مبارکه دهر، با توجه به این که شان نزول آن در مورد حضرت علی و زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) می‏باشد . یک روز مسکین می‏آید ک، یک روز فقیر و یک روز هم یتیم . هر چه دارند به آنان تقدیم می‏کنند . یک روز هم اسیر می‏آید، آیات هم نازل می‏شود . این آیات بسیار تاثیر دارد . وقتی این آیات را می‏خوانم، یاد آن جریانانت و آن روزها می‏افتم . در تمام سوره‏های قرآن کریم، وقتی صحبت از بهشت‏شده از حورالعین هم صحبت‏شده است . ولی در سوره مبارکه انسان اصلا صحبت از حورالعین نشده است . یکی از امامان سؤال کردند و گفتند چرا از حورالعین صحبت نشده است؟ فرمود: این سوره برای حضرت زهرا (س) نازل شده است، لذا به احترم حضرت فاطمه (س)، صحبت از حورالعین نشده است . فصاحت و بلاغت قرآن
تمام قرآن بلاغت و فصاحت دارد . چیزی نقص ندارد که بگویم آنجا کامل‏تر است . هر چند بعضی نقاط قرآن خیلی از بعضی جهان پر رنگ شده است . بلاغت قرآن، همه جا هر جایی که فکر کنید بلاغت دارد . ولی بعضی سوره‏ها من خوشم می‏آید به خاطر این که قرائتش قشنگ است ; چون برای ما بیش‏تر مسئله قرائت آخر آیات خیلی قشنگ است . یکی سوره مبارکه مریم، برای قرائت‏خیلی قشنگ است . قراء زیاد می‏خوانند . یکی سوره مبارکه شمس، سوره فارق، سوره بزرگ قشنگ‏تر از همه سوره مریم و سوره انسان سوره نبا، یکی هم آیه آخر سوره زمر .

Copyright 1999-2014 All rights are Reserved to Aalulbayt Global Information Center